
شعر
در قطار
می دود آسمان
می دود ابر
می دود دره و می دود کوه
می دود جنگل سبز انبوه
می دود رود
می دود نهر
می دود دهکده ، می دود شهر
می دود ، می دود دشت و صحرا
می دود موج بی تاب دریا
می دود خون گلرنگ رگها
می دود فکر
می دود عمر
می دود ، می دود می دود راه
می دود موج و مهواره و ماه
می دود زندگی خواه و ناخواه
من چرا گوشه ای می نشینم؟
ژاله اصفهانی
آبی آسمونی
دلم می خواد دوباره
با یک بغل ترانه
از آسمان ستاره
بچینم دانه دانه
***
چه شبهایی که مهتاب
با نور نقره فامش
به آسمون می اومد
به روی پشت بامش
***
نسیم ، در می آورد
هزار بال پرواز
پرنده ها می خوندند
برای باد آواز
***
شمع و گل و پروانه
چکاوک و قناری
می اومدند که گلها
بشن همه بهاری
***
کاشکی تمام دلها
صمیمی و یکرنگ بود
هوا همیشه روشن
زمین بدون جنگ بود
***
دنیا همیشه می شد
دنیای مهربونی
دلها همیشه بودند
«آبی آسمونی»
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 33صفحه 23