مجله نوجوان 34 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 34 صفحه 4

گزارش علیرضا بوششی بهروز من اشتباه کردم! تصمیمش را گرفته بود. آن روز جمعه بود و باید قبل از اینکه سر کلاس همدیگر را ببینند به درخانه اش می رفت. با این تصمیم نیروی عجیبی به سراغش آمده بود. دوست داشت قبل از اینکه کسی چیزی به او بگوید ، خودش پیش قدم شود. رفته بود توی فکر و صدای مادرش را که برای انجام کاری باید به خانه دوستش برود. در راه با خودش این جمله را هی تکرار می کرد : من اشتباه کرده ام. من اشتباه کرده ام. وقتی به در خانه دوستش رسید ، مدتی جلوی خانه ایستاد ، ولی بالاخره در را زد. دوستش خانه نبود. پدرش گفت که برای گرفتن نان به نانوایی رفته است. جلوی در خانه منتظر ایستاد. وقتی که دوستش رسید ، جلو رفت. با او دست داد. بعد توی چشمهایش زل زد و گفت : «ناصر من اشتباه کردم. تو دوست خیلی خوبی هستی.» بعد از خداحافظی از ناصر ، به طرف خانه راه افتاد. در راه خانه ، وقتی بهروز به روز قبل فکر کرد که از ناصر خواسته بود تا سرکلاس نروند و به جای آن فوتبال بازی کنند ، پیش خودش شرمنده شد. وقتی حرفهای ناصر یادش آمد که می گفت : «ما باید درسمان را بخوانیم ، فوتبال جای خود» فهمید که دوست خوب داشتن چقدر خوب است و چقدر اشتباه کرده است. اشتباه کلمه ای است که بارها در مقابل کارهایمان گفته می شود : - این کارت اشتباه بود. - تو داری اتشباه می کنی. - اشتباهت را قبول کن. همه ما دچار اشتباه می شویم و اگر کمی به گذشته رجوع کنیم می توانیم به وفور اعمالی را پیدا کنیم که اشتباه بوده است. این به تصمیم گیریهایمان برمی گردد؛ همان طور که برای رفع اشتباه باید تصمیم بگیریم. اگر ما قبل از هر کاری خوب فکر کنیم می توانیم اشتباهات را کم کنیم. ما باید این را بدانیم که اشتباه همیشه هست و اگر این را قبول نکنیم دچار اشتباه بزرگتری می شویم. به قول آن مثل قدیمی «انسان جایزالخطاست». در بعضی موارد وقتی اشتباه می کنیم و وقتی به آن اشتباه فکر می کنیم ، می بینیم که آن اشتباه از جانب کس دیگری بوده که از طرف ما هم تصمیم گرفته است. اما ما در همه حال باید با تصمیم گیری درست تلاش کنیم تا آن اشتباه را رفع کنیم. *** کنار دکه روزنامه ایستاده است و یکی یکی مجلات را بررسی می کند. اسمش کامبیز است و به گفته خودش 17 ساله. به نظر کامبیز همه آدمها در هر سنی که باشند دچار اشتباه می شوند اما این اشتباهات نسبت به آدمها فرق می کند. (یکی بزرگ است و دیگری کوچک) او در مورد خودش می گوید «بله بعضی وقتها اشتباه می کنم». به نظر کامبیز اولین کسی که می تواند یک نوجوان را در حل اشتباهش یاری کند ، پدر و مادر است و نوجوان باید این قضیه را درک کند و مشکلاتش را با والدینش در میان بگذارد. کامبیز یک سال است که کشتی می گیرد. او قبلا فوتبالیست بوده است اما وقتی فهمیده است که روحیه اش با فوتبال سازگار نیست با راهنمایی پسرعویش به کشتی روی آورده است. وقتی که ما اشتابه می کنیم اگر نخواهیم آن اشتباه را قبول کنیم در کاری که پیش گرفته ایم شکست خواهیم خورد. در حالی که اشتباه با شکست خوردن فاصله زیادی دارد ومی شود اشتباه را جبران کرد. اما شکست زمان زیادی می خواهد تا جبران شود و حتی بعضی مواقع نمی شود آن را جبران کرد. سارا 23 ساله و دانشجوی رشته پزشکی است. به نظر سارا اشتباه باعث می شود که ما خیلی چیزها را یاد بگیریم. ما ، هیچ وقت نباید اشتباهاتمان را فراموش کنیم و باید سعی کنیم تا از آنها درس بگیریم. درس گرفتن از اشتباهات دیگران ، یکی از نکته هایی است که باید همیشه آن را مدنظر داشته باشیم. کامران می گوید : «پارسال بود؛ آقایی که خیلی عجله داشت و نوجوانان دوست

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 34صفحه 4