مجله نوجوان 34 صفحه 34
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 34 صفحه 34

آسمانی ها مهدی آذریزدی دشمن خطرناک مردی که بذل و بخششهای امام حسین علیه السلام را شنیده بود ، آمد خدمت امام و عرض کرد : «ای پسر امیرالمومنین! تو را قسم می دهم به حق آن خدایی که نعمت بسیار به شما کرامت فرموده ، به فریاد من برسید و مرا از دست دشمنم نجات بدهید. من دشمنی دارم که خیلی خطرناک و خیلی ستمکار است ، نه بر اطفال رحم می کند و نه احترام پیران را نگاه می دارد.» حضرت که بر بالشتی تکیه داشت با شنیدن این حرف راست نشست و گفت : «بگو ببینم دشمن تو کیست تا داد تو را از او بستانم؟» آن مرد گفت : «علت دشمنی او را نمی دانم ولی دشمنی من تهیدستی و پریشانی و فقر است.» حضرت با شنیدن این حرف که قدری نامتعارف بود مدتی سر به زیر انداخت و چیزی نگفت. بعد سربرداشت و خادم را خواست و فرمود : «هر چه پول پیش تو است حاضر کن!» خادم 5 هزار درهم حاضر ساخت. حضرت فرمود : «آنها را به این مرد بده!» و به او گفت : «با این ، خطر دشمن برطرف می شود ، اگر باز هم دشمن بر تو ستم کرد شکایت او را نزد ما بیاور ، اما اعتدال را به یاد داشته باش!» آن مرد شکرگزاری کرد و گفت : «قول می دهم ای پسر پیغمبر که خودم با اسراف بر خود ستم نکنم و دشمن را تحریک نکنم ولی اگر دشمن بی علت آمد ، شکایت می کنم تا او را بر سر جایش بنشانم.» حفظ آبروی مردم مردی نزد امام حسن آمد و ازگرفتاری و احتیاج خود سخن گفت. آن حضرت به او فرمود : «حاجتت را بنویس و به ما بده.» و چون نامه او را خواند ، دو برابر خواسته اش به او بخشید. یکی از حاضران گفت : «این نامه چقدر برای او پربرکت بود ای پسر رسول خدا!» حضرت امام حسن فرمود : «برکت آن برای ما بیشتر بود ، زیرا که ما را از اهل نیکی ساخت. مگر نمی دانی که نیکی آن است که بی خواهش به کسی چیزی دهند. اما آنچه پس از خواهش می دهند بهای ناچیزی است در برابر آبروی او. شاید آن کس شبی را با اضطراب و میان بیم و امید به سر برده و نمی دانسته که آیا در برابر عرض نیازش دست رد به سینه او خواهی زد یا شادی به او خواهی بخشید ، و اکنون با تن لرزان و دل پرتپش نزد تو آمده ، آنگاه اگر تو فقط به قدر خواسته اش به او ببخشی در برابر آبرویی که نزد تو ریخته ، بهای اندکی به او داده ای.»

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 34صفحه 34