مجله نوجوان 34 صفحه 32
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 34 صفحه 32

هنر علی جولایی تئاتر به سبک ایرانی دوست داری حوصله ات سر برود یا شاید هم برعکس ، چیز جدیدی یاد بگیری؟ می توانی این چند خط را از طرف یک آدم مثل خودت بخوانی و با هم وارد دنیای جدیدی بشویم. اجازه بده همین الان تکلیف خودمان را مشخص کنیم. دلم می خواهد راجع به تئاتر بنویسم. اگر دوست داری ، می توانی بخوانی اش ، حتی بعد از خواندنش می توانیم با هم بحث هم بکنیم بگذریم1! یک سوال : تا حالا تئاتر رفتی؟ یعنی می خواهم بگویم یک نمایش حرفه ای را روی صحنه دیده ای یا نه؟ اگر جوابت منفی باشد کار ما کمی سخت می شود ، ولی اصلا نترس چون که همیشه می توانی مسایلی را ساده کنی و راحت تر آنها را بفهمی ، شاید اهل پیچاندن مطالب خیلی ساده باشی! اگر این طور است ، پیشنهاد می کنم برای پیشرفت کردنت این کار را انجام ندهی ، بگذریم2! در هر صورت اگر روزی خواستی یک تجربه جدید در زندگی ات داشته باشی حرف مرا قبول کن و بنابراین داخل جیب مبارکت دست می کنی (به عبارتی سرکیسه را شل می کنی ) و یک بلیط می خری و وارد سالن انتظار می شوی. همین طور که قیافه های ناآشنا می بینی و احتمالا از این غریبه بودنت احساس ترس کمرنگ و خجالت آبکی می کنی ، متوجه می شوی که در سالن اجرا باز شده است. احتمالا اگر قد و قواره ات مثل بنده آب رفته باشد ، زیر دست و پا گم می شوی و با فشار جمعیت وارد سالن می شوی! همین طور که مات و مبهوت به ردیفهای صندلی نگاه می کنی ، احتمالا یک نفر راهنمایی ات می کند که جایی بنشینی ، چونکه نمی توانی تا آخر ماجرا همانجا بایستی. وقتی که نشستی احساس می کنی که کم کم خیالت راحت تر می شود که در آن لحظه حدس می زنم نورهای سالن می رود. لطفا نترس و به یاد حرفهای من بیفت ، چون که نمایش شروع شده است. نور می آید یا شاید هم این کار را با بالا و پایین بردن پرده تجربه کنی. نمایش شروع می شود. می دانی چه چیزهایی با همدیگر قاطی شده است (معذرت می خواهم؛ ترکیب شده است) تا تو بتوانی اسم کل مجموعه را تئاتر بگذاری؟ خلاصه اش می کنم. جوابش حرفهای زیر خواهد بود. 1- اولین چیزی که احتمالا آرزو داری تجربه اش کنی و خودت را جای او بگذاری «بازیگر» است. همان کسی که به نظر تو ، برج عاج نشین است ولی به احتمال زیاد یک هفته می شود که غذای درست و حسابی نخورده است. این همان آدمی است که با تمام صداقت و تلاش مستمر در گرما و سرما ، بی پولی ، مریضی و خلاصه در هر شرایطی ، نقشی را که با بدبختی و جان کندن از کارگردان گرفته است ، تمرین می کند و شخصیت خیالی را که درون نمایشنامه ای برای خودش جولان می دهد ، زنده می کند. بعد از آن ، تو یا من با دیدن بازی او روی صحنه و تنها با یک بار دیدن ، تمام تلاش او را زیر سوال می بریم و احتمالا به خودمان و یا دیگران می گوییم : «اَه اَه» و یا «بَه بَه» بگذریم3! خلاصه اینکه بازیگر ، با مکافات انتخاب می شود و بعد از آن ، با تلاش زیاد روی نقشش زیر نظر آقا و یا خانم (محترم)کارگردان تمرین می کند و اگر خدا بخواهد بالاخره به اجرا می رسد و احتملا سه یا چهار سال بعد دستمزدش را به صورت اقساط می گیرد. 2- شاید خیلی اهل ریسک باشی و توانایی هدایت یک گروه بزرگ را داشته باشی و به خودت بگویی که در بازیهای دوران کودکی ، همیشه نقش سردسته را داشتم ، پس کارگردانی هم برایم کاری ساده خواهد بود. اما توصیه می کنم که اگر این طور فکر می کنی مراقب باش چونکه ممکن است زبان ملال ، چشمم کور و دندم نرم ، دچار مشکلات حاد روانی شده و یک راست راهی تیمارستان بشوی. از این ویژگی های کارگردانی که بگذریم ، باید به این فکر کنی که کارگردان باید بتواند با دامنه گسترده مطالعات خودش ، تمام زیر و بمهای نمایشنامه را بفهمد و با تجربیات و دانسته های وسیعش ، این درک و فهم را با امکانات و احتمالا ریختن موهایش و مبتلا شدن به بیماری سوءهاضمه و ضعف اعصاب به سایر افراد گروه منتقل کند تا بتواند سرانجام با تمام مشکلات و موانع سر راهش ، نمایش را به اجرا برساند. باید بتواند با تمام نوجوانان دوست

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 34صفحه 32