مجله نوجوان 34 صفحه 16
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 34 صفحه 16

سوژه طلایی قصه گربه ای که دزدی می کرد و پنجول می کشید! دو تا جوجه طلایی یکروزه داشتم ، آنها اغلب جوجه ها چرت نمی زدند و نوکشان به زمین نمی خورد. برعکس جوجه های من خیلی فرز بودند، خوب غذا می خوردند و دنبال من می دویدند. مادرم می گفت آنها از وقتی چشم باز کرده اند ، تو را دیدند ، به خاطر همین مثل مادرشان دنبال تو راه می افتند. من جوجه هایم را نوازش می کردم تا بخوابند و بعضی وقتها آنها را به حیاط می بردم و در حالیکه چهار چشمی مراقبشان بودم ، آنها را آزاد می گذاشتم تا بدوند و به قول مادر بزرگم پاهایشان قوی شود. من پرنده ها را دوست داشتم ولی از گربه ها بیزار بودم. قصه های زیادی ازخطرات موی گربه شنیده بودم و اینکه گربه ها بی چشم و رو هستند ، سر بچه های نوزاد را می خورند ، توی صورت صاحبشان چنگ می اندازد و از نواده های شیطان اند. همیشه فکر می کردم که اگه گربه ها اندازه پلنگ بودند ، هیچ امنیتی وجود نداشت و هیچ آدمی جان سالم به در نمی برد. تنفر من از گربه ها روزی صد چندان شد که یک گربه سفید و لاغر ، هر دو جوجه طلایی من را در عرض یک ثانیه ، از جلوی پایم به دندان گرفت و دزدید ، یکی از جوجه ها نیمه جان ، از دهان گربه بیرون افتاد و من برای پس گرفتنش خیز برداشتم اما گربه دیوانه یک چنگول جانانه روی دستم کشید و با سرعتی که باورم نمی شد ، جوجه ام را برداشت و فرار کرد. بعد از آن روز ، من روزها و ساعتها نقشه کشیدم ، یکسری پیت حلبی جلوی دیوار گذاشتم ، جوریک ه پاهای هر گربه ای که بالای دیوارمان می رسید چنان سر و صدایی بلند می شد که نگو و در کسری از ثانیه سر و کله من با بیل باغچه در حیاط پیدا می شد و گربه به حد مرگ کتک می خورد. روز سوم یا چهارم بود که گربه سفیده به دامم افتاد و کتک مفصلی خورد. مفصل تر از آنچه فکرش را بکنید. دست آخر گربه سفیده ، افتان و خیزان فرار کرد. من هرچه فکر می کردم ، می دیدم گربه را خیلی بدجوری زده بودم و نمی فهمیدم چطور شده بود که جان به در برده بود. مادر من پرستار اورژانس بود. بعضی شبها ، نیمه شب ، زنگ تلفن ما به صدا درمی آمد و چند دقیقه بعد ، راننده بیمارستان پشت در بود تا مادرم را سرکار ببرد. فردای روزی که گربه سفیده را زدم ، شبی بود که به مادرم تلفن زدند. من همیشه در حیاط را باز می کردم و با آقای راننده حرف می زدم ، برایم لذت بخش بود که می دیدم آقای راننده ابروهای سفید پرپشتش را بالا می اندازد ، دستی به سرم می کشد و می گوید : چه کوچولوی نازنینی که مادرش را این موقع شب تنها نمی گذارد و بدرقه می کند. اما آن شب آقای راننده هیچی نگفت ، من سلام کردم ولی حواس او به فضای سبز میدان روبروی خانه مان بود و یک بسته روزنامه پیچ شده را در دستش فشار می داد. او به جای جواب سلام گفت ، کوچولوی مهربون ، تو یک گربه سفید لاغر ندیدی؟ هر بار که من نیمه شب به اینجا می آیم ، این گربه سفیده ، شبانه ، بچه هایش را می آورد پارک. برایشان غذا آوردم... حالم بد بود. حالم خیلی بد بود. اصلا دلم نمی خواست مادر بچه گربه های کوچک را کشته باشم. این بود که هرشب ، کمی غذا در میدان کوچک می ریختم و از پنجره اتاقم به آنجا زل می زدم. بالاخره به خیر گذشت. سه شب بعد ، یک گربه سفید لاغر و لنگان لنگان به پارک آمد ، در حالیکه سه تا بچه گربه شیطان دنبالش راه افتاده بودند. گربه سفید ، زیر نیمکت پارک دراز کشید و بچه ها تا طلوع آفتاب بازی کردند و دویدند و بازی کردند و دویدند و من فهمیدم که هیچکس را نباید به خاطر طبیعتش تنبیه کرد. جانوران گوشتخوار چه نوع دندانهایی دارند؟ جانوران گوشتخوار از چنگالهای تیز و دندانهای بلند و بُرّان خود برای گرفتن و دریدن شکار خویش استفاده می کنند. آنها در آرواره بالا و پایین دو دندان دارند که بلندتر از دندانهای دیگر است. این دندانها را "دندانهای سگی" گویند و تمام گوشتخوران دارای چنین دندانهایی هستند. منتهی نام آن را به علت وجود این دندانها در سگ ، از سگ گرفته اند. غذای اصلی حیوانات ، گوشت است. اگرچه اکثر آنها مثل خرسها و راکونها ، میوه ، توت و غذاهای گیاهی دیگر نیز می خورند. در جهان انواع بیشماری جانور گوشتخوار وجود دارد که پلنگها و ببرها ، سیاه گوشها ، راسوها و اعضای خانواده راکون از جمله "پانداها" و "کینکاجوها" و "کیتها" هم از گوشتخواران هستند. دیگر جانوران گوشتخوار خزداران هستند که عبارتند از : مینک ، سمور ، ولورین ، مانگوس ، کفتار و گربه زباد که از ترشحات بعضی غدد آن ماده زردرنگ مشک بو خارج می شود ، و نیز تمام گربه ها نمونه هایی از دیگر انواع جانوران گوشتخوار هستند.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 34صفحه 16