مجله نوجوان 36 صفحه 25
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 36 صفحه 25

جهان پهلوان پس از ستایش یزدان به سراغ اولاد رفت و او را از درخت باز کرد و با او به طرف زندانی که کاووس شاه در آن اسیر بود ، حرکت کردند. وقتی به زندان رسیدند ، همه پهلوانان فریاد شادی برآوردند و به خاطر پیروزی رستم ، خدا را شکر کردند. آنگاه رستم ، خون دیوسپید را در چشم کاووس شاه و دیگر اسیران ایرانی چکاند ، تا تیرگی و سیاهی از چشمانشان پاک شود و از طلسم و جادوی دیو ، رهایی یابند. آنان یک هفته را با خوشی گذراندند و در روز هشتم به فرمان کاووس شاه به شهر مازندران حمله کردند. همه برکشیدند گُرز گران پراکنده در شهر مازندران ز شمشیر تیز آتش افروختند همه شهر یکسر همی سوختند آنان هرچه دیو و جادوگر که در شهر بود را از میان برداشتند و چون هوا تاریک شد دست از جنگ کشیدند. آنگاه کیکاووس نامه ای به شاه مازندران نوشت و پس از ستایش یزدان به او گفت : بدان ای گرفتار بند غرور که این است رسم سرای سرور اگر دادگر باشی و پاک دین زِ هَر کس نیابی جز از آفرین و گر بدنهان باشی و بد کنش ز چرخ بلند آیدت سرزنش جهاندار اگر دادگر باشدی ز فرمان او کی گذر باشدی چون تو تاب جنگیدن با رستم را نداری به نزد من بیا و خودت را تسلیم کن و گرنه مانند آرژنگ و دیو سپید کشته خواهی شد. سپس نامه را به رستم داد و از او خواست تا آن را برای شاه مازندران ببرد. رستم نیز گُرزش را برداشت و سوار رخش ، به سوی بارگاه شاه مازندران تاخت و نامه کیکاووس را به او داد. شاه مازندران با خواندن نامه و با خبر شدن از شکست ارژنگ و دیو سپید بسیار خشمگین شد و به رستم گفت : برو و به کاووس شاه بگو: مرا پادشاهی ز تو برتر است هزاران هزارم فزون لشگر است به هرجا که در جنگ بنهند روی نمانند سنگ و نه رنگ و نه بوی من نیز هزاران هزار لشگر ، دیو جنگی مانند دیو سپید و سنجه دیو دارم و تو و سپاهیانت را زیر پای فیلانم له می کنم. منم شاه مازندران با سپاه بر اورنگ ، زرّین و بر سر کلاه اگر با سپه من بجنبم ز جای تو پیدا نبینی سرت را ز پای چرا بیهوده مرا نزد خودت ، فرا می خوانی ، این کارِ تو به دور از رسم و آیین پادشاهی است. از من بترس و قدم بر جای بزرگان مگذار که فرجامی جز خواری و ذلت ندارد. بهتر است هرچه زودتر به ایران بازگردی و گرنه مجبور می شوم با سپاهیانم بر تو بتازم و تو چاره ای جز فرار نخواهی داشت. اگر رستم پیام شاه مازندران را برای کاووس شاه ببرد چه خواهد شد؟ آیا شاه مازندران می تواند در مقابل سپاه یاران و زور و قدرت رستم مقاومت کند؟ ادامه ماجرا را هفته آینده برایتان می گویم . ادامه دارد... نوجوانان دوست

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 36صفحه 25