مجله نوجوان 51 صفحه 11
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 51 صفحه 11

در سوگ تو عشق، دیشب "خدا خدا " میکرد بینوا همچو نی نوا میکرد شعله می زد دل غریب اینجا آب را، آب را صدا میکرد قطره قطره ستاره میبارید تا نگاهت نظر به ما میکرد نام تو آب را صفا میداد درد پرواز را دوا میکرد قامت سبزت ای بهار شعور محشری از غزل به پا می کرد کاش بودی، به چشم میدیدی عشق در سوگ تو چه ها می کرد! صابر امامی قصه های امام درسی دیگر آفتاب از پنجره به درون انسان تابیده بو. در اتاق کوچک امام، جلسه مهمی درباره جنگ تشکی شده بود، آقای خامنهای آقای هاشمی رفسنجانی و فرماندهان سپاه و ارتش، روی زمین در کنار هم نشسته بودند. امام عرقچین سفیدی به سر داشت و روی صندلی نشسته بود. او با دقت به حرف ها گوش می اد. وسط جلسه، ناگهان امام به ساعت روی طاقچه نگاه کرد. فرماندهی که صحبت می کرد، لحظه ای سکوت کرد. امامک از روی صندلی بلند شد و به طرف در اتاق رفت. همه با تعجب به هم نگاه کردند. آقای هاشمی رفسنجانی با نگرانی پرسید:" آقا! کسالتی دارید؟" امام برگشت و با مهربانی گفت:" خیر، وقت نماز است." یکی از حاضران، مؤدبانه پرسید:" اجازه میدهید با شما نماز بخوانیم؟" امام که آستین پیراهنش را برای وضو بالا میزد، گفت:" مخالفتی ندارم." امام و بقیه وضو گرفتند و چند لحظه بعد، سکوت اتاق را صدای گرم امام شکست. الله اکبر ... آن روز یاران امام، درس بزرگی گرفتند، درس نماز اول وقت

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 51صفحه 11