مجله نوجوان 51 صفحه 25
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 51 صفحه 25

شعر سفر می روم چون سایه ای تنها، نمی دانم کجا خویش را گم کرده ام! اما نمی دانم کجا سایه آشفتگی ها از سر دل کم مباد ساحلی ایمن تر از دریا، نمی دانم کجا دل به دریا می زند صحرا، نمی دانم چرا با من امشب خلسه یاد کدامین آشناست؟ روزگاری دیده ام او را، نمی دانم کجا دیدمش در کوچه ساران غبار آلوده وهم او نمی دانم که بود، آن جا نمی دانم کجا ... آن قدر رفتم که حتی سایه ام از پا فتاد مانده بر جا رد پایم تا نمی دانم کجا محمدرضا روزبه مطلق جان مبارکت ای صبور شب ها، به صبح تابان رسیدی آخر زتن پراکندگی گذشتی، به مطلق جان رسیدی آخر دریچه ای شعله ور گشودی، بهبه عشق و آتش ، جگر گشودی ز بستر سینه پرگشودی، به زیر دندان رسیدی آخر شکفت در شعله های خونت، گدازه های تب و جنونت هزار ابر از دلت برآمد، به گل، به باران رسیدی آخر شبی - شب خنجر و ستاره - به جاده پیوستی ، ای ساره به دره و صخره تن کشیدی، به خود، به انسان رسیدی آخر تو خواب سر سبز ریشه بودی، بهار فردای بیشه بودی در ابتدای همیشه بودی، ولی به پایان رسید ی آخر هادی سعیدی کیاسری

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 51صفحه 25