مجله نوجوان 51 صفحه 14
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 51 صفحه 14

حکایت گردآوری: مسعود اختری ژنده پوشی نزد حاکم شهر رفته و او را به مسخره گرفت و گفت: خبرداری که من پیغمبرم؟ حاکم گفت: میتوانی برای ما معجزه ای بیاوی؟ وی گفت:" آری، معجزه هم دارم. حاکم گفت : تخم خربزه ای را در پیش من بکار و بگو فورا سبز شود و خربزه بدهد تا با هم آن را بخوریم. او گفت: این خلیفه! چهار روز به من مهلت بده. خلیفه پاسخ داد: به هیچ وجه مهلت نمی دهم. مرد گفت: ای بی انصاف! خدای سبحان پس از چهار ماه کاشتن تخم. خربزه تحویل میدهد و تو به من که بنده او هستم چهار روز هم مهلت نمی دهی؟! از پیرمردی پرسیدند: چرا زن نمی گیری؟ پیرمرد گفت: زن پیر دوست ندارم! به او گفتند: پس زن جوان بگیر، گفت: زن جوان هم مرا دوست ندارد! خانم معلم پیر، وقتی که من میگویم زیبا هستم آیا زمان حال است؟ دانش آموز جواب داد: خیر، زمان گشته است! معلم به دانش آموز گفت: بگو ببینم قبل از شاه اسماعیل اول چه کسی در ایران سلطنت می کرد؟ دانش آموز: شاه اسماعیل صفر! دبیر : واحد پول چیست؟ شاگرد: آقا اجازه متر! دبیر: کی گفته؟ شاگرد: بانکها می گن 2 کیلومتر 2 هزار توامانی می دیم.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 51صفحه 14