مجله نوجوان 52 صفحه 11
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 52 صفحه 11

واحۀ غریب تو را آنسان عظمتی بود که مرگت افسانه ای عظیم تر می نمود از عناصر آتش را می شناختم از البرز دماوند را و از عشق تو را ! حضورت غنیمتی بود چون خنکای آفتاب قناتی بکر در واحه ای غریب در ظهر تف زدۀ کویر حضورت غنیمتی بود و چون آخرین برگ در دستان آخرین درخت و دستانت که بر فراز آن محجرهای خاطره انگیز تثبیت معجزت " شق القمر" بود ... و آن صبحگاه شوم فرا رسید آن صبحگاه شوم که ای کاش هیچگاه خورشیدی از چکاد مشرق نمی رویید شالیزارهای تمامی آب کرتهاشان را گریسته بودند برجا شرم زیستن بود که معصومانه از چشمان شعله ور جاری می شد و زندگی که بیگانه ترین شده بود با ترانه های ماتم در تاریک روشن سحر در ادراک دردناک صبح مصلا رقص غریبانۀ اشکها بر گونه های زرد تماشایی بود محمد حسین جعفریان جویبار خاطرات خانه ای که حضرت امام در آن زندگی می کردند ،خانه متوسطی بود که از خشت ساخته شده بود و هم اکنون نیز موجود است .در حدود بیست سال حضرت امام خانه نداشتند و. یعنی برای زمانی میان سالهای 1301 تا 1324 خانه حضرت امام اجاره ای بود . ایشان خانه را به مدت دو سال اجاره می کردند . و در آن سکونت می گزیدند ،بعد صاحبخانه می گفت:« من خانه را لازم دارم» پس از آن ، ایشان خانه دیگری پیدا می کردند . در طول مدتی که در خدمت امام بودم ، غیر از مواقعی که از نظر ظاهری ارتباط من با ایشان به خاطر تبعیدشان قطع شدن ، هرگز ندیدم که ایشان آجری را بر روی آجر بگذارند. جعفر سبحانی

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 52صفحه 11