مجله نوجوان 92 صفحه 3
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 92 صفحه 3

به جای سرمقاله غربت ماه بالای سر آبادی است ، اهل آبادی در خواب ، روی این مهتابی ، خشت غربت را می بویم . باغ همسایه چراغش روشن ، من چراغم خاموش ماه تابیده به بشقاب خیار ، به لب کوزۀ آب . غوکها می خوانند مرغ حق هم گاهی . کوه نزدیک من است : پشت افراها ، سنجدها . و بیابان پیداست . سنگها پیدا نیست ، گلچه ها پیدا نیست . سایه هایی از دور ، مثل تنهایی آب ، مثل آواز خدا پیداست . نیمه شب باید باشد . دب اکبر آن است : دو وجب بالاتر از بام . آسمان آبی نیست ، روز آبی بود . یاد من باشد فردا ، بروم باغ حسن گوجه و قیسی بخرم . یاد من باشد فردا لب سلخ ، طرحی از بزها بردارم ، طرحی از جاروها ، سایه هاشان در آب . یاد من باشد ، هر چه پروانه که می افتد در آب . زود از آب در آرم . یاد من باشد کاری نکنم ، که به قانون زمین برخورد . یاد من باشد فردا لب جوی ، حوله ام را هم با چوبه بشویم . یاد من باشد تنها هستم . ماه بالای سر تنهایی است . سهراب سپهری

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 92صفحه 3