از ورودتان به دنیای بازیگری بگویید.
راستش اگر الان از من بپرسید ناهار چه خوردهای
به یادم نمیآید اما خُب آنچه یادم باشد میگویم. من
بازیگری را از سال 1325 شروع کردم. البته دو سال
قبل از آن در هنرستان گیلان آموزش دیدم، دو سه تا
دختر بیشتر نبودیم، خانم «منیره تسلیمی» مادر «سوسن
تسلیمی» همدورهام بود. آقای «دریابیگی» مؤسس
هنرستان و آقای «میرکیا» هم از کارگردانان هنرستان
بودند. آن زمان من با آقای «رضا هوشمند» که خود
از هنرمندان بودند، ازدواج کردم.
کدامیک از نقشهایی را که بازی کردید بیشتر
دوست دارید؟
من همۀ کارهایم را دوست دارم. خب در تئاتر و
سریال بیشتر کمدی بازی میکردم و در سینما کار
جدی داشتم. در اولین کار سینماییام با خانم «مهری
مهرنیا» همبازی بودم که نقش «کولی» را داشتم. خیلی
خوب بود در تئاتر «مشدی عباد» و «یوسف و زلیخا»
هم بازی داشتم. تا چهارسال پیش هم فعال بودم که
متأسفانه درسریالی که «آقای رنجبر» کارگردان بود
در حالیکه یک نمای خارجی از بازیام مانده بود سکته
کردم.
آیا از بازیهایتان با پیکسوتان دیگر خاطرهای
دارید:؟
خب من با دوستان زیادی همبازی بودهام. متأسفانه
الان ذهنم یاری نمیکند اما چیزی که هرگز فراموش
نمیکنم این است که ما همه خیلی صمیمی بودیم و
هرگز به هم حسادت نمیکردیم. یک خاطره از بازی
خودم در هنرستان گیلان دارم. آن موقع
16 ساله بودم و نقش «روزالیا» را در
تئاتر«بازی شرف» به عهده داشتم؛
دختری لوس و نُنُر. وارد صحنه
که شدم اولین شخصی را که
دیدم معلم ریاضیام بود که
در ردیف اول نشسته بود
او خانمی بسیار بداخلاق بود.
فردای روز اجرا که به مدرسه
رفتم خانم معلم صدایم کرد:
«پوررسول بیا پای تخته و مبحث قضیه را تعریف کن.»
گفتم: «بلد نیستیم». گفت: «چطور بلدی هر روز بروی
روی صحنه و نُنُر بازی در بیاوری؟ حالا نمیتوانی درس-
جواب بدهی؟ !» آن سال کم مانده بود مرا به خاطر بازی
در تئاتر اخراج کنند چون میگفتند تو اخلاق بچههای
دیگر را فاسد می کنی!
آیا فرزندانتان، هنر شما را دنبال کردهاند؟
پسرم که دارای تحصیلات عالیه هم هست، سالهاست
که خارج از کشور زندگی میکند، یک دخترم خانه دار
است اما دختر بزرگم «فرشته» که خیلی به من رسیدگی
می کند، هنرمند است. او ده سال بازیگر بوده است و
الان هم در زمینۀ موسیقی فعّالیت میکند.
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 137صفحه 4