آسمانیها
قربان ولیئی
در کوچه باغ حکایت
از عارفی پرسیدند: چگونه خداوند که در آسمانه
نمی گنجد، در دل عارف میگنجد؟
گفت: دل شکسته از آسمانها بزرگتر است و دل
عارف دم به دم گسترش مییابد.
و گفت: خداوند چون به دل عارف وارد شود،
عارف بی دل میشود:
بی دل در همۀ احوال خدا با او بود
او نمی دیدش و از دور «خدایا» میکرد
در آینۀ شعر
دل چو صافی شد، حقیقت را شناسا میشود
ازصف آیینه، منظور نظرها میشود
(ظهیر فاریانی)
شاعر میگوید وقتی که دل صاف و زلال شود، میتواند
به حقیقت برسد و آن را بشناسد. چنان که آینه را به دلیل
صافی بودن و نداشتن زنگار کدورت و تیرگی، نگاه میکنند.
یعنی دل مانند آینه است؛ اگر چیزی روی آن را نپوشاند،
حقیقت را نشان میدهد. ذات دل، آینگی است؛ و اگر آینه
را در برابر چیزی قرار دهیم، تصویر آن در آینه منعکس
میشود. پس اگر آینۀ دل ما حقیقت هستی را که همان جان
جانان، خداوند جهانیان است، نشان نمیدهد، ایراد از آینه است. هر کاری که ما انجام میدهیم یا آینه را صیقل و صفا
میدهد یا آن را تیر ه و تار میکند.
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 137صفحه 25