مریم شکرانی
آموزشی دانشگاه فحش میدهد و ادعا میکند که او
را از سرچشمههای علم و دانش دور نگه داشتهاند، در
حالیکه خودش در طول هفته سه ساعت مطالعة مفید
ندارد و پول میدهد تا برایش پایان نامهاش را بنویسند.
معلّممان 24 ساعته مدرسههای خارجی را توی سر
ما میکوبد، آن وقت خودش از روی حلالمسایل و
کتابهای راهنما مسألههای کتاب درسی ما را برایمان
حل میکند یا وقت مفید کلاس را خاطره تعریف
میکند و چرت میزند. کارمند ما حسرت حقوقهای آن
چنانی کارمندهای ژاپنی را میخورد ولی این را در نظر
نمیگیرد که بین کار کردن او با کار کردن آن کارمند
ژاپنی زمین تا آسمان تفاوت وجود دارد، یا...
خود ما، خود ما...! اگر مثلاً الان دوربین تلویزیون بیاید
و از ما گزارش بگیرد، یک بچّه مثبتی جلوی دوربین
میشویم و یک حرفهای گندهتر از دهانمان میزنیم و
شعارهای خوب خوبی میدهیم که نگو... ولی وای از
پشت صحنةمان! وای به آن رفتارهای قشنگمان...! بعد
هم همةمان بالاتّفاق مینالیم که توی این مملکت همهاش
شعار میدهند بدون آنکه یک نگاه دقیق و منتقدانه و
منصفانه هم به رفتارهای خودمان بیندازیم!
ببین...! فکر کوروش و هخامنش و آرش و کاوه را از
سرت بیرون کن. هِی آه ژاپن و کانادا و چه میدانم فلان
کشور اروپایی را هم نکش! تا وقتی که تو، همین خود تو،
نخواهی رفتارهایت را اصلاح کنی و به شعارهایت پایبند
باشی، هیچ چیز عوض نمیشود. لطفاً توی صف شیر و
نان و توی اتوبوس و تاکسی و مدرسه و این ور و آن
ور هم هِی به این و آن فحش ندهید چون چیز زیادی
عوض نمیشود. اگر راست میگویید، از خودتان شروع
کنید! بزرگی میگوید شما نمیتوانید همة دنیا را عوض
کنید بلکه تنها میتوانید خودتان را عوض کنید.
حضرت علی علیه السلام میفرمایند: کسی که به
عیوب خود بپردازد، فرصت پرداختن به عیوب دیگران
را پیدا نمیکند.
در دین مبین اسلام هم گفته شده است که خودسازی،
جهاد اکبر و فضیلت برتر است. یعنی اینکه هیچ اقدام
و جهادی بزرگتر از این نیست که ما خودمان سعی
در اصلاح خودمان داشته باشیم و در قرآن کریم هم
آمده است که خداوند سرنوشت هیچ قوم و ملّتی را
تغییر نمیدهد، مگر آنکه آن قوم و ملّت خودشان را
تغییر دهند. بدیهی است که تغییر سرنوشت یک جامعه
وابسته به تغییر الگوها و آداب رفتاری آن جامعه و
تغییر یک جامعه هم وابسته به تغییر رفتارها و منش
تک تک مردم آن جامعه است.
گفتهاند روزی یک مادر با بچّهاش سراغ پیامبر
صلّی الله علیه و آله میروند و مادر شاکی و نالان به پیامبر
میگوید : «یا حضرت رسول! فرزند من بیمار است و
طبیب خوردن خرما را برای او منع کرده است ولی
این بچّه خرما خیلی دوست دارد و توجّهی به حرف
طبیب نشان نمیدهد. من او را خدمت شما آوردم تا
شما نصیحتش کنید که خرما نخورد. شاید حرف شما
که پیامبر خدا هستید روی این بچّه تأثیر داشته باشد.»
پیامبر صلّی الله علیه وآله به مادر آن بچّه میگویند:
«باشد. من این کار را میکنم ولی امروز نه. شما بروید
و بچّه را فردا بیاورید.» مادر با تعجّب و حیرت میرود
و بچّه را فردا میآورد و پیامبر بچّه را از خوردن خرما
منع میکنند. مادر بچّه بعد از نصیحت پیامبر با شگفتی
میپرسد: «یا رسول الله! چرا شما همین کار را دیروز
انجام ندادید؟!» پیامبر میفرمایند: «آخر من خودم
دیروز خرما خورده بودم و نمیخواستم کاری را منع
کنم که خودم انجامش دادهام. برای همین گفتم امروز
بیایید...! و در واقع ضرب المثل «رُطب خورده منع رطب
کی کند؟»، برگرفته از همین حکایت است. امیدوارم
همة ما وقتی ادّعایی میکنیم، بتوانیم با قاطعیّت سرمان
را بالا بگیریم و بگوییم که: من به سهم خودم همواره به
این ادّعا پایبند بودهام!
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 163صفحه 13