لیلا بیگلری
یادداشتی دربارۀ فیلم سینمایی «حسّ پنهان»
قشنگ یعنی...
این روزها فیلمهای قشنگی روی پردۀ سینماهاست. یکی از این
فیلمهای قشنگ فیلم «حس پنهان»، به کارگردانی مصطفی رزاق
کریمی است. البته واژۀ قشنگ تعاریف مختلف و متنوعی دارد.
وقتی قرار باشد به یک فیلم، فیلم قشنگ بگوییم باید داستان قشنگی
داشته باشد، بازیهای قشنگی داشته باشد، موسیقی مناسبی داشته
باشد، صحنهآرایی متناسب با داستان داشته باشد، شخصیت پردازی
باورپذیر داشته باشد، طراحی گریم بازیگران با کاراکتر آنها همخوانی
داشته باشد و بسیاری نکات فنی دیگر که باعث میشود یک فیلم
قشنگ باشد و به دل تماشاگر بنشیند، در عوض همۀ این قشنگیها
باید بگوییم فیلم «حس پنهان» قشنگ است چون چشم چهارکاراکتر
اصلی آن رنگی است، چون دکور خانه بسیار مدرن و پیشرفته است،
چون ست صوتی و تصویری امیر خانِ این فیلم بسیار حرفهای و گران
قیمت است، چون مطب خانم دکتر سیمین کاملاً سفید و تمیز است
و در همسایگی مطبش یک نفر پشت یک پیانوی بزرگ نشسته است
و پیانو مینوازد.
داستان فیلم مربوط به یک خانوادۀ
مدرن و تحصیل کرده و پولدار دو نفره
است که مرد خانواده دوست دارد
سه نفر شوند ولی زن خانواده چون
روانپزشک است و خیلی میفهمد،
میترسد سه نفر شوند و ترجیح
میدهد همان دو نفر بمانند. به همین
دلیل خیلی موجه مرد خانه میرود و با ماشین گران قیمت خودش با دوربین یک «عکاسخانم» تصادف میکند و تصادفاً همان موقع یک کامیون غول پیکر آنقدر بوق و چراغ چراغ میکند تا حال برادر «عکاسخانم» بد شود و خلاصه آنها با هم دوست و دوستتر شوند!
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 181صفحه 26