مجله نوجوان 200 صفحه 11
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 200 صفحه 11

سرشاخه­های نور خداوندا! تو می­دانی مردم ما مشکلات را به جان خریده­اند و از هیچ چیزی غیر تو ترس و بیم ندارند و تمام زجرها و دردها را تحمل می­کنند، همۀ پیروزیها را از آنِ تو و به عنایت تو می­دانند، پس ما را به عنایت دوبارۀ خود همراهی نما و دلهای ملت ما را به نصر و پیروزی خود امیدوارتر ساز و رزمندگان جبهۀ ما را به مدد غیبی و جنود مخفی خود غالب و پیروز گردان و توان و صبر و استقامت ما را در تحمل سختیها و مشکلات افزون نما و نعمت رضایت در شکست و پیروزی را به ما ارزانی فرما و دل مردم ما را که برای دین تو شهید و مفقود و مجروح و اسیر داده­اند و سختی هجران عزیزان را به عشق لقا و رضای تو تحمل کرده­اند، شادمان فرما و همۀ ما را در مسیر بندگی خود عاشق و درد آشنا فرما و شهیدان ما را از کوثر زلال ولایت خود و رسول اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم- و ائمۀ هدی- علیهم صلوات الله سیراب نما و انقلاب اسلامی ما را به انقلاب مصلح کل متصل فرما. «انّک ولیّ النعم» از کتاب نیایشهای حضرت امام خمینی (س) جویبار خاطرات * شبی که قرار بود فردایش امام از بغداد به پاریس بروند، در هتل دارالسلام بغداد اقامت داشتیم. هتل بسیار عالی و مجلل بود. هنگام شام، دوستان ما مسؤول هتل را برای شام صدا کردند. او هم با اشتیاق دوید و معلوم بود که مایل است ببیند این شخصیتی که عراقیها این همه در مراقبت از او اهتمام دارند و دقیقاً از او مراقبت می­کنند، شام چه میل می­کند. از امام پرسید شام چه میل دارید؟ فرمودند: «مختصر نان، یک ظرف ماست، کشمش هم همراهم هست، همین کافی است، دیگر چیزی نمی­خواهم.» باور کنید، آن مرد از شنیدن این سخنان داشت دیوانه می­شد که یک شخصیت جهانی که دولت عراق را این طور به وحشت انداخته شام فقط نان و ماست و کشمش بخورد. *امام در ایام تبعیدشان در ترکیه، از غذاهای آنجا پرهیز می­کردند. این امر به چند عامل بستگی داشت. یکی رعایت مسایل بهداشتی بود و امام به هر حال احتیاط می­کردند که هر غذایی را نخورند. علاوه بر این، امام در مصرف برخی از غذاها پرهیز داشتند. با این حال از فروتنی و تواضعی که بر وجود ایشان حاکم بود، به کسی دستور یا سفارش غذای دیگری را نمی­دادند. در نتیجه با اندک غذایی که برایشان تدارک شده بود، می­ساختند. مثلاً با نان و پیاز سر می­کردند، بدون اینکه کسی بفهمد. حجت الاسلام و المسلمین سید محمود دعایی

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 200صفحه 11