علیرضا قزوه
قطار اندیمشک
قطاری هر شب
از ایستگاه خاطرهات میرود به اندیمشک
قطاری هر شب
از ایستگاه جمجمهات
تا آتش چاههای نفت
*
قطارهای یک طرفه
با پردههای چفیه و باران
*
دریچههای قلبت که بسته میشود
قطار به تونل رسیده است
نفس که تنگ میشود
چفیه را با اشک، خیس کن
شیمیاییست
دلت که میگیرد
فوری بخواب
خمپاره است!
و پیش از آنکه ماسک خود را
به ماه تعارف کنی
نخل و ستاره را به عقب بفرست
*
قطار، سوت میزند
و جوانیات برایش دست تکان میدهد
قطار خالیست
ماه لکوموتیو را میراند
و فرشتهها
تو را و قطار اندیمشک را
به آسمان میبرند!
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 200صفحه 34