مجله نوجوان 220 صفحه 3
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 220 صفحه 3

امروز روز تولید من است سرمقاله انسیه موسویان امروز روز تولید من است. سالها پیش در چنین روزی، من مثل هزاران هزار آدم دیگر، پا به این کرة خاکی نهادم. آن روز، من برای اولین بار چشمانم را باز کردم و بوسة گرم خورشید را بر گونه هایم احساس کردم. شاید همین امروز، درست در همین لحظه، در گوشه و کنار زمین، موجودات یا آدمهای دیگری متولد شده باشند. شاید امروز اولین تنفس خود را گریسته باشد، گل سرخی در باغچه ای شکفته باشد و پروانه ای از تاریکی پیله بیرون آمده و پرواز روشنش را آغاز کرده باشد. شاید تخم مرغ کبوتری شکسته و جوجه ای بال گشوده باشد، شاید سیبی کال بر درخت، رسیده باشد، شاید دانه ای عمق تاریک خاک را شکافته و سر از خاک بیرون آورده باشد، شاید در کهشکشانی دوردست، آنجا که میلیونها سال نوری از ما فاصله دارد، ستاره ای زندگی درخشان خود را آغاز کرده باشد، شاید در اعماق آبی اقیانوس، ماهی طلایی کوچکی به زندگی لبخند زده باشد و هزاران شاید دیگر... اما طور دیگری هم می شود فکر کرد. شاید همین حالا، درست در همین لحظه، گل سرخی در باد پرپر شده باشد. شاید آشیانه ای ویران شده و یا ماهی نقره ای کوچکی بر ماسه های داغ ساحل در حال جان کندن باشد. نه! نمی خواهم به مرگ فکر کنم. هنوز دلخوشیهای کوچک اما ارزشمندی وجود دارند که به ما امید زیستن می دهند. یک نفر دیشب مرد/ و هنوز، نان گندم خوب است / و هنوز ، آب می ریزد پایین / اسبها می نوشند... «سهراب سپهری» امروز پر از حس زیستنم. می خواهم ریه­هایم را پر از هوای پاک کنم. می خواهم زندگی را در تک تک سلولهای تنم احساس کنم. می خواهم با تمام وجودم، دیوانه وار زندگی کنم و آن وجود مقدسی را سپاس گویم که زندگانی را به من هدیه کرده است. می شود هر روز، تولد ما باشد،به شرط آنکه چشمها را بشویم و جور دیگر ببینیم. آن وقت می توانیم هر روز « صبحها، وقتی خورشید درمی آید، متولد بشویم. » دوست نوجوانان سال پنجم / شماره 8 پیاپی 220 / 16 خرداد 1388

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 220صفحه 3