مجله نوجوان 220 صفحه 33
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 220 صفحه 33

می رفتند، زنان صورت خود را می خراشیدند و داغداران مویه می کردند. او به تنهایی در آن سوی پنجره بود و ما همگی در این سو گریه می کردیم. او همه کس ما بود و ما همگی با رفتن او تنهای تنها شده بودیم. مصلّا در آن روزها محشر کبری بود. در آنجا شام غریبان گرفتیم و شمع روشن کردیم و هم پای شمعها تا صبح سوختیم و اشک ریختیم. در آن روزهای عجیب، هنرمندان آثاری به جا گذاشتند که جاودانه شد. زمان، ایستاده بود و لحظه لحظة وداع با پیکر پدربزرگ غنیمت بود. همگی بر آن تپه ها نشسته بودیم و با چشمانی که چشمة اشکهایش خشک شده بود، ناباورانه خود را لبریز از نگاه او می کردیم. **** روز تشییع پیکر پدربزرگ، رودی خروشان روان شد، رودی که لبریز بود از دلهای به شور آمده و چشمان خون فشان. رفتن پدربزرگ دردی بود که در باور هیچ کس نمی گنجید. در آن رود جاری، گلهای بسیار شناور بودند. حتی مریم که خیلی کوچک بود این درد را حس می کرد. او تحمل جای خالی پدربزرگ را نداشت. دل کوچکش ترکید و آن قدر گریست که پیکر نحیفش از حال رفت. در آن روز همة مریمهای کوچک، دوری پدر بزرگ را تاب نیاوردند و از هوش رفتند. پیرزنی که معلوم بود از راه خیل دوری خودش را به این سیل جمعیت رسانده، پیرمردی که حتی شهادت چهار پسرش نتوانسته کمر او را خم کند، مادری که بار زندگی را استوار بدونه حضور شوهرش به دوش کشیده است، همگی در این عزا کمر خم کرده اند و فرو افتاده اند. **** در روز هفتم امام، داغها تازه تر شد. غصه ها بار دیگر سر باز کرد. دلها ترکید و دوباره همة آن دلسوختگان بر سر مزار پدربزرگ حاضر شدند، انگار که هرچه می گذشت، مردم بیشتر حجم فاجعه را درک می کردند. در چهلم پدربزرگ نیز همین گونه بود. در آن دوران، هرشب به هر بهانه ای سمت مرقد او راهی می شدیم. آنجا مکان آرامش بود. وادی امن، دیگر هیچکس غریب نبود. هرکسی که وارد شهر می شد، می دانست که مأمنی برایش وجود دارد که درد غربت را حس نکند. **** سالها از آن روزگار می گذرد ولی هنوز آن داغ، تازه است و جای زخمش هرگز خوب نشده است. هنوز هم شروع اخبار برایمان دلهره آور است، مانند روزهای فراق پدربزرگ، هر چه گذشت و ما بزرگتر شدیم، بیشتر فهمیدیم که آن پدربزرگی که در پنجرة تلویزیون می آمد و ما را آرام می کرد، چه گوهر گرانقدر و چه اقیانوس عمیقی بود که تنها سطح آن برای ما قابل مشاهده و لمس بود. پدربزرگ، مرد بزرگی بود، هم مَرد بود و هم بزرگ بود و امروز هر چه در این جهان بزرگ نگاه می کنیم و می گردیم، مانند او را نمی یابیم. با نبودن پدربزرگ تازه می فهمیم که تنهایی امروز، بسیار دردناکتر از غصّه پرواز او در آن روزهاست. هفته نامه نوجوانان ایران دوست نوجوانان بهای اشتراک تا پایان سال 1388 هر ماه 4 شماره با پست عادی هر شماره 4000 ریال / با پست سفارسی هر شماره 11000ریال مبلغ اشتراک را به حساب بانک صادرات (سپهر) به شماره 0102070538002 به نام موسسه تنظیم و نشر آثار امام (س) واریز کنید. (قابل پرداخت در کلیه شعب بانک صادرات در سراسر کشور) فرم اشتراک را همراه با رسید بانکی به نشانی، تهران، چهار راه حافظ، پلاک 886 امور مشترکین مجله « دوست » ارسال فرمایید. قابل توجه متقاضیان خارج از کشور اگر تمایل دارید برای دوستانتان در خارج از کشور اشتراک مجله بگیرید، فقط کافی است که با واحد اشتراک و توزیع مجله دوست تماس بگیرید. نشانی: تهران- صندوق پستی 3563- 14155 توزیع و امور مشترکین: محمدرضا ملا زاده فکس: 66712211 تلفن: 66706833 واحد اشتراک مجله دوست آماده دریافت پیشنهادات و انتقادات شما است. فرم اشتراک نام: .................................. نام خانوادگی...................................... تاریخ تولد: ......../....../........13 میزان تحصیلات: نشانی:....................................................................................................................................................................................................... .................................................................................................................................................................................................................. کدپستی:........................................ تلفن :............................................. شروع اشتراک از شماره:......................... تا شماره:............................ امضاء دوست نوجوانان سال پنجم / شماره 8 پیاپی 220 / 16 خرداد 1388

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 220صفحه 33