مجله نوجوان 220 صفحه 29
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 220 صفحه 29

خستگی طی می کنند. همانطور که ما انسانها در مدت کوتاهی چنان پیشرفت کردیم که فضاییها انگشت به دهان ماندند. پس بیایید برای پیشرفت، پرنده باشیم تا چرنده! (دیدید من شعر گفتم؟) یا مثلا ما یک اصطلاح متروکی داریم که سالهاست توی ادبیاتمان خاک می خورد و درست مثل دایناسورها منقرض شده است و الان حتی بعضی از آدمها معنای آن را هم نمی فهمند ولی خب چون من تأمل عمیقی در تاریخ داشته ام می دانم یک زمانی این عمل توسط آدمها انجام می شده و من نمونة آن را در کرة ماه به کرات مشاهده کرده ام ولی آنجا اسمش چیزی دیگری بود. مگر اسم مهم است؟ این رفتار است که مهم است. حالا هر اسمی خواستید رویش بگذارید. ما در ادبیاتمان به این موضوع می گوییم « پارتی بازی » و شما می گویید کشف تواناییها شما بوده است؟ یعنی عاقل تر از شما توی تمام کرة ماه نیست؟ یعنی تو پسر خالة ملکه و بقیه پسر عموهای نخست ویز نیستند؟ بر ذات دروغگوی فضایی لعنت! پارتی بازی به طور کلی با اصول دموکراسی و مسائل اخلاقی تناقص دارد. حالا هی فرت و فرت اسمش را عوض کنید و اسمهای قشنگ رویش بگذارید. در اصل موضوع که فرقی نمی کند. می دانید ایراد شما چیست؟ نه، شما که ایرادی ندارید! ایراد من این است که قانون اساسی برای کرة ماه ننوشته­ام! اگر من قانون اساسی را می نوشتم و ماهیها سعی می کردند آن را رعایت کنند، این مشکلات را نداشتند. می دانید؟ عیب شما این است که منتظرید یک نفر از یک کرة دیگر بیاید، قانون اساسی شما را بنویسد. قانون اساسی دیگران به چه درد شما می خورد؟ اگر در یک جامعه ای قانون اساسی حاکم باشد، هیچ کس نمی تواند بنا به سلیقة خودش عمل کند و هر چیزی را که صلاح دانست، انجام دهد و به هرکس هر برچسبی را که حال کرد، بزند. همین کلمة برچسب! ما روی زمین برچسب را معمولاً روی میوه هایمان می زنیم، در صورتی که توی کرة ماه برچسبها را روی فضایی جماعت می زنند. این چه معنایی دارد که صبح تا شب بنشینید عین ونوسیها پشت سر همدیگر حرف دربیاورید؟ اگر یک نفر روی کرة زمین به جایی برسد، آدمها در پوست خود نمی گنجند و از خوشحالی بال درمی آورند. (ببخشید ، من متوجه نبودم که شما متوجه در پوست نگنجیدن و بال درآوردن آدمها نمی شوید. ببینید، اینها دو صنعت ادبی... خدای من! این صدای انفجار مغز کدام یک از شما بود؟ اصلاً بی خیال صنعت! موضوع صنعت را کلاً فراموش کنید.) در صورتی که شما متأسفانه تا با خبر می شوید یک فضایی به نان و نوایی رسیده، تمام سعیتان را معطوف این ماجرا می کنید که نان او را آجر کنید حتی اگر آجر از نان هم گران تر باشد. او که نمی تواند آجر بخورد... شما! بله. شما خر را هم با پوست می خورید و به همین خاطر نسل خر در زمین دارد منقرض می شود. شما اگر قانونی را تابع باشید، به هرکس حتی شخص ملکه هم می توانید اعتراض کنید و او را به نقد بکشید. نه، موضوع سیاسی نشد. من خواستم یک چیزی بگویم که برای شما قابل لمس باشد. اصلاً بی خیال. من فکر می کنم مغز شما بیش تر از این کشش ندارد و ممکن است مثل مغز دوستتان منفجر شود و جلسة امروز تمام است اما حقوق شهروندی هنوز مانده است. اگر بیش از این ادامه بدهم حتی به من هم برچسب می زنید. به جای این کارها لطف کنید کاردکی پیدا کنید و مغز دوستتان را از روی دیوارها جمع کنید موجودات بی ظرفیت! دوست نوجوانان سال پنجم / شماره 8 پیاپی 220 / 16 خرداد 1388

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 220صفحه 29