مجله نوجوان 220 صفحه 24
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 220 صفحه 24

طنز چگونه با شخصیت باشیم لیلا بیگلری قسمت چهارم زباله های شخصیت ساز ما هنوز هم اصرار داریم که شما باشخصیت بشوید و در این راه هر کاری را که امکان داشته باشد، انجام می دهیم، حتی شده باشد چلوکباب بدهیم تا شما با شخصیت شوید، این کار می کنیم. حتی حاضریم شما را به سینما ببریم و برایتان پاپکورن یا همان ذرت بو داده بخریم، هر چند که پاپکورن خوردن در سینما کمی دور از شخصیت افراد است. فصل امتحانات است و در این فصل شما مجبورید، تأکید می کنم مجبورید، باشخصیت باشید البته اگر می خواهید باشخصیت باشید ، باید از خیر نمرات خوب بگذرید زیرا شخصیت حکم می کند که شما تقلب نکنید، جزوة کسی را شب امتحان ندزدید، کتاب دوستتان از دستتان توی جوب نیفتد، قدری درس بخوانید، سریال نگاه نکنید و خلاصه هرکاری را که این بزرگترها می گویند انجام ندهید، انجام ندهید. واقعاً دشوار است زیرا یک امتحان موفق در یک کلاس موفق در یک مدرسة موفق وقتی صورت می گیرد که هم فکری وجود داشته باشد؛ برای مثال شما و دو نفری که بغل دست شما هستند با هماهنگی هم قرار بگذارید که هر کدامتان یک سوم از کتاب را بخوانید. اینطوری هم دقیق تر خوانده می شود، هم نتیجة بهتری در بر دارد و هم زحمت کمتری بر عهدة شماست ولی باور کنید وقتی ورقة تان را بگیرند و رویش علامت تقلب بزنند، یا وقتی که کارنامة تان را بگیرید و درون آن یک نمرة صفر به چشم بخورد و وقتی همة فامیل حداقل معدل بالای شانزده داشته باشند ولی به شما به خاطر آن صفری که در کارنامه دارید معدلتان سقوط کند، واقعاً شخصیتتان زیر سوال می رود و گویی پرچم اعتبارتان درون سفیدکننده فرو رفته است. اینطوری می شود که شما در فصل نحس امتحانات، ناگهان بی شخصیت می شوید پس جان مادرتان و جان هرکسی که دوست دارید، آن پلی استیشن بی شخصیت را کنار بگذارید و یک کمی هم درس بخوانید چون درون کارنامة شما نمرات کلاسی تان را می زنند، نه رکوردهای پلی استیشنتان را! شخصیت عمومی هرکسی که حداقل یک نوک سوزن برای خودش شخصیت قائل باشد، زبالة لعنتی خود را درون جوی آب نمی اندازد چون اگر 4 تا آدم بی شخصیت اینطوری پیدا شود، جوی می گیرد و آب آن سراسر کوچه و خیابان را فرا می گیرد و شما به جای آنکه سوار تاکسی شوید، مجبورید با قایق موتوری به منزل بروید. حتی ممکن است مجبور باشید پاچه هایتان را بالا بزنید و کفشهایتان را دور گردنتان بیندازید و جورابتان را گلوله کنید و درون جیبتان بگذارید تا بتوانید بی دردسر از آن خیابان رودخانه ای رد شوید. وقتی که با انداختن آن پوست بیسکویت درون سطل زباله هیچکدام از این مشکلات پیش نمی آید، مگر آزار دارید که آشغالتان را درون سطل مکانیزه نمی اندازید؟! دوست نوجوانان سال پنجم / شماره 8 پیاپی 220 / 16 خرداد 1388

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 220صفحه 24