مجله نوجوان 240 صفحه 17
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 240 صفحه 17

پرواز پرتقال ها عبدالمجید نجفی از بازار میوه فروشان 2 کیلو پرتقال خرید . انار گران بود و تنها سه انار متوسط گذاشت توی ترازو . یکی برای خودش ، یکی برای دخترش که عاشق انار بود و سومی برای زنش که می دانست بعد از غروب ده بار می رود پشت پنجره ی آپارتمان نقلی شان و ورودی محوّطه را دید می زند تا ببیند شوهرش از سر کار و اضافه کار کی به خانه باز می گردد . در طول روز پشت دستگاه عظیم برش توی کارخانه یاد لبخند های دختر نه ساله و تبسم های زنش او را گرم می کرد . تقاضای وام داده بود و نخستین ماه زمستان وام را که می گرفت می خواست ماشین بخرد ، یک دست دوم تر و تمیز با قمیتی مناسب روز های تعطیل چند ساعت مسافرکشی می کرد و این جوری کمی از قسط آپارتمان جور می شد . عید نوروز هم می رفتند شمال ، بعد هم ، شاید دنده می کشید و تا خود مشهد هم می رفتند پابوس اما رضا . . . . صدای کشیده شدن ترمز تا اعماق مغزش پژواک یافت . پرواز پرتقال ها را در روشنای چراغ های ابتدای شب نرسیده به ایستگاه اتوبوس دید وسرش خورد لبه ی جدول بلوار وسط خیابان . بلند شد ایستاد . استخر خالی از آب بود و خبری از شنای اردک ها نبود . عدّه ای با عجله به سوی مردی که سرش شکافته بود و پخش زمین شده بود ، می دویدند راننده ها که می ایستادند به تماشا نفس خیابان را بند آورده بودند . بی خیال پرتقال ها شد . آقا دو انار از سه اناری را که چند دقیقه پیش خریده بود ، پیدا کرد و از روی زمین برداشت . از روی نعش خویش آرام و بی سر وصدا گذشت و پا تند کرد . می دانست دخترش عاشق انار است و زنش پای پنجره تا حالا علف زیر پایش سبز شده است .

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 240صفحه 17