مجله نوجوان 240 صفحه 24
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 240 صفحه 24

گفت وگو به کجا چنین شتابان ! نرگس فراهانی به محض این که آموزگار ، دبیر ، استاد یا دوست و آشنایی که حس نیازمان را به کتابی که اشاره به نام و محتوایش کرده تحریک می کند ، بلافاصله راهی کتابفروشی های خیابان انقلاب می شویم . بارها وبارها از برابر ده ها و بلکه صدها کتابفروشی عبور کرده ایم و آنقدر غرق در تماشای کتاب های چیده شده در پشت شیشه و یا ورق زدنشان در داخل مغازه ها می شویم که گاهی شاید فراموش کنیم برای خرید چه چیزی آمده ایم ، آیا این فراموشی به خاطر جاذبه ی کتاب ها و آن محیط فرهنگی است یا دلیلش سهل انگاری خود ماست ؟ ! آیا تا به حال پر جاذبه ترین ، پیرترین و پرسابقه ترین کتابفروش خیابان انقلاب نظرمان را به خودش جلب نکرده است ؟ آیا از کنار آن هم سراسری عبور کرده و گذشته ایم ؟ اگر این طور است پس دیگر نباید شعار جاذبه ی فرهنگی محله ی کتابفروشی های انقلاب را بدهیم ! (در واقع منظورم به آن دسته ای است که اصلاً اهل کتاب و کتاب خوانی نیستند و فقط برای پز دادن سر از کتاب فروشی ها درمی آوردند . یکی از پر سابقه ترین کتابفروش های خیابان انقلاب ، پس از گذشت سی سال هنوز هم زیر سقف آسمان کتاب هایش را می فروشد . شاید باور نکنید او یک زن است ! ولی باور کنید . او یک زن هشتاد و پنج ساله است خانم کبری قدسی نظام آبادی همیشه نبش خیابان فخر رازی ، جنب ویترین کفش ملی می نشیند و کتاب هایش را می فروشد . با وجود سن بالایش خوب حرف می زند . خودش می گوید : هشتاد و پنج سالم است . اهل "سربند" اراک هستم . سال 1342 بود که آمدیم تهران ، بعد از مرگ شوهر خدا بیامرزم رو آوردم به کتابفروشی . - چرا کتابفروشی ؟ چرا کار های دیگر نه ؟ - قبلش در منزل یک سرهنگ کار می کردم . آن زمان ساکن

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 240صفحه 24