نقل و نمک
علی مهرنوش
شیرینی
حمید : "مامان ، چرا به مجید ده تا شیرینی دادی ؟"
مادر : "چون مجید ده سال دارد ، اما توپنج ساله هستی ."
حمید :"پس چرا به مادربزرگ که هشتاد سال دارد ، یک شیرینی دادی ؟"
فندک
مامان : "پسر گلم من می روم بیرون . به کبریت دست نزنی ها !"
پسر : "نه مامان جون ، من خودم فندک دارم ."
زنبور حیوان آزار
زنبور حیوان آزاری بود که هر بار می رفت دهان یکی از حیوانات . حیوانات هم صدای شان عوض می شد این طوری :
گربه : میوز ، میوز
گاو : ماز ، ماز
گوسفند : بز ، بز
جیرجیرک : جیز ، جیز
الاغ : عز ، عز
کلاغ : قاز ، قوز
قورباغه : قوز ، قوز
سگ : واز ، واز
طلب کار
طلب کار به در خانه ی دوستش رفت و از پسر دوستش پرسید : "پدرت هست ؟ می خواهم پولم را بگیرم ."
پسر گفت : "نه ، بابام نیست ."
طلب کار پرسید : "کی می آید ؟"
پسر گفت :" هر وقت شما رفتید ."
پالتو
اقا داود در رستوران داشت غذا می خورد .
ناگهان یکی محکم به پشت او زد . آقا داود نگاهش کرد و گفت : "شما !"
مرد گفت : "شما اصغر آقا هستید ؟"
- نه
- با اصغر اقا نسبت دارید ؟
- نه .
- پس چرا پالتو اصغر آقا را پوشیدید ؟
آگهی
نوزاد
به تعدادی افراد دوسال به پایین احتیاج داریم بچه ها بایداز دوسال بیش تر نداشته باشند ، تا هر وقت هم خواستند می توانند درکارخانه ی ما بمانند .
آزمایشگاه تولید پوشک
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 240صفحه 28