مجله نوجوان 44 صفحه 12
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 44 صفحه 12

داستان پهلوانی خسرو آقایاری پهلوان رضا گرجی دوز و یوسف ترکمن (قسمت اول) خبر ورود پهلوان محمد مازار یزدی به سرعت برق در تمام شهر کاشان پیچید. همه می دانستند که این یک سفر معمولی نیست و پهلوان یزدی برای کشتی گرفتن با پهلوانان کاشانی به شهر آنها آمده است. اما نمی دانستند که چه کسی باید با او کشتی بگیرد. پهلوانان و مردم کاشان از قدرت بدنی و نمایشهای پهلوانی محمد مازار حکایتهای عجیب و غریبی شنیده بودند. برای همین هم همه در فکر بودند که چه کسی باید جواب این پهلوان را بدهد، مگر کسی می تواند با آدمی که با یک پا شتری را از چاله بیرون می کشد و کیسه های چندصد کیلیوی را مثل پر اه از زمین بلند می کند، کشتی بگیرد؟ مردم دسته، دسته به تماشای پهلوان غول پیکر یزدی می رفتند و او هم برای اینکه قدرتش را به آنها نشان بدهد، برایشان نمایش می داد. گاهی در بین مردم، پهلوانان هم به طور مخفی می رفتند ت این پهلوان عجیب و غریب را از نزدیک ببینند و حساب کنند که آیا می توانند حریفی برای این پهلوان پیدا کنند یا نه. تا آن لحظه از بین آن همه پهلوان قدرتمند که هر کدام خودشان را با رستم دستان برابر می دانستندف کسی حاضر نبود با پهلوان محمد مازار کشتی بگیرد. پهلوانهای کاشانی می دانستند تنها کسی که ممکن است بتواند مقابل محمد مازار مقاومت کندف پهلوان رضا گرجی دوز است. پهلوان رضا در کشتیهای فراوانی که در کاشان و قم و تهران گرفته بود، پشت پهلوانان زیادی را به خاک رسانده بود و تا به آن روز از کسی زمین نخورده بود. در کاشان پهلوانی نبود که از رضا شکست نخورده باشد، به خاطر همین هم دشمنان زیادی داشت. دشمنان پهلوان رضا با آمدن محمد مازار به فکر افتاده بودند تا از او انتقام بگیرند. برای همین هم تلاش می کردند تا او را با پهلوان یزدی، رو در رو قرار بدهند و از اعتبار بیندازند. آنها مطمئن بودند که کسی حریف پهلوان قدرتمند یزدی نمی شود. پهلوان محمد مازار برای کشتی گیران کاشانی پیغام داده بود که یا باید طومار پهلوانی او را به نشانه پذیرفتن شکست مهر کنند و یا اینک با او کشتی بگیرند. بعضیها که هنوز نمی خواستند خودشان را از تک و تا بیندازند، منتظر بودند تا روز جمعه هنرنمایی محمد مازار را از نزدیک ببینند، بعد تصمیم بگیرند که می توانند با او کشتی بگیرند یا نه. پهلوان یزدی اعلام کرده بود که جمعه صبح در میدان بزرگ کاشان در حضور مردم نمایش پهلوانی می دهد. مردم می گفتند پهلوان یزدی آنقدر قدرتمند است که اگر سنگ را در مشتش بفشارد از آن آب بیرون می آورد. صبح جمعه دور تا دور میدان جمعیت زیادی ایستاده بود. در بین جمعیت، خیلی از پهلوانها هم منتظر بودند تا حریف خود را سبک و سنگین کنند، محمد مازار با هیبت پهلوانی وسط میدان ایستاده بود. لبه های پیراهن بلندش را چپ و راست بالا آورده بود و در شلوارش گذاشته بود. پهلوان یک بار دور میدان قدم زد. بعد شروع کرد به شلنگ انداختن به دور میدان. با هر سه قدم بلند یک بار به دور خود می چرخید و دستها و بدنش را پیچ و تاب می داد. بعد هم شروع کرد به چرخ جنگلی زدن، به آرامی دور خودش می چرخید

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 44صفحه 12