مجله نوجوان 59 صفحه 25
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 59 صفحه 25

مرجان خوارزمی مرگ با «یک بوس کوچولو» اگر دوست داشته باشید، می­توانید نسبت به انتخاب «یک بوس کوچولو» اعتراض کنید و غر بزنید! راستش من هم اولش مثل شما فکر می­کردم و به نظرم «یک بوس کوچولو» فیلم نوجوانانه­ای نبود ولی این فیلم، شبیه حرف زدن در مورد موضوع مرگ است واقعیت این است که ما،یک بار مردن را به هستی بدهکاریم، پس چرا در مورد موضوعی که اینقدر به همه آدمها نزدیک است، شرط سنی بگذاریم؟ «یک بوس کوچولو» از ساخته­های آقای بهمن فرمان آرا است و سومین فیلمی است که درباره مرگ ساخته­اند (اولی«بوی کافور عطر یاس»و دومی «خانه­ای روی آب»است.) در این فیلم آقایان جمشید مشایخی و رضا کیانان و خانم هدیه تهرانی به ایفای نقش پرداخته­اند و فیلمبرداری آن یه عهده آقای محمود کلاری بوده است. «یک بوس کوچولو»ماجرای نویسنده­ای مبتلا به بیماری آلزایمر است که به دنبال مرگ فرزندش، پس از 38سال به ایران بر می­گردد و به خانه دوستی قدیمی و نویسنده­ای بنام می رود.بی خبر از آنکه، دوست نویسنده­اش هم به بیماری سرطان ریه دچار است و فرصت زیادی برای زندگی کردن ندارد. دو نویسنده­ای که در فیلم «یک بوس کوچولو» دیده می­شوند، آدمهایی هستند که در دنیای واقعی، زندگیهایی کاملاً مشابه به زندگیهایشان در فیلم وجود دارد. همین موضوع ساده، مخاطبان زیادی را هیجان زده کرده است، چون با دیدن فیلم، حدسهایی می­زنند و مدام به دنبال کشف درستی یا نادرستی حدسهایشان هستند. فیلم سبکی سورئالیستی دارد. سورئالیسم، مکتبی هنری است که در سینما، تئاتر، ادبیات و نقاشی از آن استفاده می­شود. همه ما خوابهای عجیب دیده­ایم. خوابهایی با رنگهای غیر واقعی و موضوعات عجیب. وقتی ما خواب می­بینیم. معمولاً تداوم زمانی یا قوانین علت و معلولی که در واقعیت وجود دارند، در خوابهایمان دیده نمی­شوند، با اینحال هیچکدام از ما در طول مدتی که خواب هستیم، متوجه این ناهمگونیها نمی­شویم، خود واژه سورئالیسم یعنی فرا واقعی و هنرمندان این مکتب، با کمک خوابها، رویاها و تخیلشان، به دنبال رسیدن به واقعیتی، فردای واقعیت دنیای اطرافشان هستند. در فیلم «یک بوس کوچولو» رگه­های سورئال فراوانی دیده می­شود. مثلاً قناری خانم همسایه مرده است ولی روز بعد، زنده می­شود و در قفس بال و پر می­زند و هیچکس از زنده شده او، زیاد تعجب نمی­کند. حتی ما که به تماشای فیلم نشسته­ایم هم احساس غربت و ناراحتی نمی­کنیم. فرشته مرگ فیلم «یک بوس کوچولو» خانم هدیه تهرانی است. او همه جا هست و آدمها او را در جاهای مختلفی دیده­اند. او مرگی زیبا و آرام را به آدمهای صبور و مهربان هدیه می­کند. او تخلی را دوست ندارد و قهوه­اش را تا جای ممکن شیرین می­کند و او همسایه یکی از نویسنده­هاست. درست مثل مرگ که همسایه همه ماست ولی او را نمی­بینیم و وجودش را فراموش می­کنیم. فیلم «یک بوس کوچولو» نگاهی آشنا به ایرانیان دور از وطن دارد. کسانی که از کشورشان کوچ کرده­اند و استعدادها و توانایی­هایشان را با خود برده­اند. در این فیلم، فیلمساز نخواسته به خوب یا بد بودن پدیده مهاجرت بپردازد، ولی به نکته مهمی اشاره کرده است و آن این است که نسل شما نوجوانها و حتی جوانها، دیگر نخبگان دور از وطن را به یاد ندارند و حتی آنها را نمی­شناسند. در فیلم «یک بوس کوچولو» علاوه بر قصه اصلی که برایتان تعریف کردم، قصه فرعی هم وجود دارد. این قصه فرعی قصه شخصیتهای داستان نویسنده مبتلا به سرطان است که زنده می­شوند و در دنیای واقعی دیده می­شوند. جالب است بدانید که شخصیتهای این قصه دومی، در صحنه­هاییی با شخصیتهای قصه اصلی برخورد می­کنند و همدیگر را می­بینند، طوری که آدم احساس می­کند همه این شخصیتها و خود ما، شخصیتهای قصه کس دیگری به نام خداوند هستیم که نقشمان را ایفا می­کنیم و از صحنه خارج می­شویم. فیلمبرداری این فیلم بسیار استادانه است. فضاهای غریب و منظره­های زیبا و رمزآگین شمال کشورمان، به زیبایی هر چه تمام­تر در این فیلم به تصویر کشیده شده­اند و کارگردان در بازی گرفتن از بازیگران شاخصی مثل آقایان کیانیان و مشایخی و خانم تهرانی، موفق عمل کرده است. در پایان باید به آغاز فیلم اشاره­ای کنم و به آن عنوان بندی اول فیلم است. پارچه سیاهی که در جاهایی از فیلم به عنوان نشانه­ای از حضور مرگ دیده می­شود یا آدمها حرفش را می­زنند، در شروع فیلم به اهتزاز در می­آید و در یک لحظه به دهها پرنده تبدیل می­شود که هر کدام به سویی می­گریزند. عنوان بندی را به جرأت می­توان یکی از بهترین عنوان­بندیهای سینمای ایران به شمار آورد.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 59صفحه 25