برگردد و مثل قدیم، با آنها زندگی کند اما او زیر بار نرفت و گفت: «من هرجایی که بشه رفت، رفتهام. اون تخته سنگ قدیمی هم دیگه برای من زیادی کوچیک و بیمزه است.» و از آنها جدا شد و رفت تک و تنها برای خودش زندگی کند.
فصل تخمریزی که رسید، شاه ماهی باز حاضر نشد با بقیه ماهیها تخم ریزی کند. گفت:«من همه دنیا رو گشتهام. میدونم چند هزار ماهی وجود داره. دیگه به شاه ماهیها علاقه ندارم.»
عاقبت، بزرگ خاندان شاه ماهیها شنا کنان سراغش رفت و گفت:«گوش کن پدر جانِ من. دو سه تا نصیحت از این بابای پیرت بشنو. اولاً اگه با ما تخم ریزی نکنی، یه مقدار از تخم شاه ماهیها بارور نمیشنن و شاه ماهیهای جوون و سالم کم میشه. دُیُّماً اگه با خانوادهات زندگی نکنی، اونا دلخور و دمغ میشن. سیّما اگه غذا نخوری، از بین میری.»
اما شاه ماهی گفت:«عین خیالم نیست. من هر جا بشه رفت رفتهام. هر چی رو بشه دید، دیدهام. حالا هم هر چی رو که باید بدونم میدونم. شما لازم نیست تو گوشم بخونی.»
ماهی پیر سری تکان داد و گفت:«هیچ کس همه چیزای دنیا رو که بشه دید ندیده. در ضمن این رو هم بدون که هیشکی نمیتونه بگه همه چیز رو میدونه.»
شاه ماهی گفت:«گوش کن بابا جان. من دور دنیا شنا کردهام؛ دریای شمال، اقیانوس اطلس، اقیانوس هند، دریای جاوا، دریای مرجان، اقیانوس آرام، دریای سیبری، قطب، همه دنیا رو دیدهام. حالا بگو ببینم، دیگه چی مونده که من ندیده باشم یا ندونم؟»
ماهی پیر گفت:«نمیدونم. ولی بعید نیست هنوز چیزهایی باشه.»
درست در همان لحظه، یک قایق ماهیگیری سر رسید. همه ماهیها افتادند توی تور ماهیگیری و همان روز، از بازار ماهی فروشها سر در آوردند. آقایی شاه ماهی قصه ماه را خرید و برای شام، کبابش کرد و خورد. غافل از اینکه این ماهی تمام دنیا را گشته بود، هر چه را که باید میدید دیده بود و هر چه را باید میدانسته میدانست.
جهان اسرارآمیز حیوانات
فیلها از یکی از عاجهایشان بیشتر از دیگری استفاده میکنند و این تقریباً مشابه است با چپ دست و یا راست دست بودن ما انسانها.
عاجی که بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد، به مرور زمان از دیگری کوتاهتر میشود.
ما انسانها از تمام اعضای بدن ماهیها استفاده میکنیم و تقریباً هیچ قسمتی از اندام ماهیها برایمان دور ریختنی و بیفایده نیست. به عنوان مثال از فلس ماهیها میتوان مادهای تهیه کرد که در تولید لوازم آرایشی مورد استفاده قرار میگیرد و یا از پوست ماهیها، چرمهای با دوام و زیبا میسازند. استخوان ماهیها را هم میتوان پودر کرد و به خورد مرغها داد.
خرچنگ، هشت پا دارد و به پهلو راه میرود. این حیوان همیشه در حال خوردن است و در انتخاب غذا هیچ وسواسی به خرج نمیدهد. نوعی خرچنگ در اعماق آبها زندگی میکند که «غول درازپا» نام دارد. انبرکهای این غول دریایی دو متر است. با این حال آزارش به کسی نمیرسدو حتی از ترس انسانها و به خاطر اینکه روی خشکی نمیتواند تعادلش را حفظ کند اصلاً از آب بیرون نمیآید.
اولین شاخی که بر سر گوزنها میروید، شاخ ساده و کم دوامی است که بعد از مدتی میافتد و شاخ جدیدی جایش را میگیرد. این شاخ جدید، شاخه شاخه است و استحکامش هم بیشتر است. هر بار که شاخ گوزن میافتد، یک شاخک به شاخ جدیدش اضافه میشود. با شمردن تعداد شاخکها، سن گوزن را هم میتوان تخمین زد. مثلاً گوزنی که بر روی هر کدام از شاخهایش چهار شاخک باشد، چهار سال دارد.
خفّاش هم مثل سایر حیوانات شبگرد، بینایی ضعیفی دارد و اجسام را فقط در فاصلههای نزدیک و آن هم در صورتیکه متحرک باشند میبیند. ولی حس لامسه و شنواییاش نسبتاً قوی است.
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 59صفحه 29