مجله نوجوان 59 صفحه 29
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 59 صفحه 29

برگردد و مثل قدیم، با آنها زندگی کند اما او زیر بار نرفت و گفت: «من هرجایی که بشه رفت، رفته­ام. اون تخته سنگ قدیمی هم دیگه برای من زیادی کوچیک و بی­مزه است.» و از آنها جدا شد و رفت تک و تنها برای خودش زندگی کند. فصل تخم­ریزی که رسید، شاه ماهی باز حاضر نشد با بقیه ماهیها تخم ریزی کند. گفت:«من همه دنیا رو گشته­ام. می­دونم چند هزار ماهی وجود داره. دیگه به شاه ماهیها علاقه ندارم.» عاقبت، بزرگ خاندان شاه ماهی­ها شنا کنان سراغش رفت و گفت:«گوش کن پدر جانِ من. دو سه تا نصیحت از این بابای پیرت بشنو. اولاً اگه با ما تخم ریزی نکنی، یه مقدار از تخم شاه ماهیها بارور نمی­شنن و شاه ماهیهای جوون و سالم کم می­شه. دُیُّماً اگه با خانواده­ات زندگی نکنی، اونا دلخور و دمغ می­شن. سیّما اگه غذا نخوری، از بین می­ری.» اما شاه ماهی گفت:«عین خیالم نیست. من هر جا بشه رفت رفته­ام. هر چی رو بشه دید، دیده­ام. حالا هم هر چی رو که باید بدونم می­دونم. شما لازم نیست تو گوشم بخونی.» ماهی پیر سری تکان داد و گفت:«هیچ کس همه چیزای دنیا رو که بشه دید ندیده. در ضمن این رو هم بدون که هیشکی نمی­تونه بگه همه چیز رو می­دونه.» شاه ماهی گفت:«گوش کن بابا جان. من دور دنیا شنا کرده­ام؛ دریای شمال، اقیانوس اطلس، اقیانوس هند، دریای جاوا، دریای مرجان، اقیانوس آرام، دریای سیبری، قطب، همه دنیا رو دیده­ام. حالا بگو ببینم، دیگه چی مونده که من ندیده باشم یا ندونم؟» ماهی پیر گفت:«نمی­دونم. ولی بعید نیست هنوز چیزهایی باشه.» درست در همان لحظه، یک قایق ماهیگیری سر رسید. همه ماهیها افتادند توی تور ماهیگیری و همان روز، از بازار ماهی فروشها سر در آوردند. آقایی شاه ماهی قصه ماه را خرید و برای شام، کبابش کرد و خورد. غافل از اینکه این ماهی تمام دنیا را گشته بود، هر چه را که باید می­دید دیده بود و هر چه را باید می­دانسته می­دانست. جهان اسرارآمیز حیوانات فیلها از یکی از عاجهایشان بیشتر از دیگری استفاده می­کنند و این تقریباً مشابه است با چپ دست و یا راست دست بودن ما انسانها. عاجی که بیشتر مورد استفاده قرار می­گیرد، به مرور زمان از دیگری کوتاهتر می­شود. ما انسانها از تمام اعضای بدن ماهیها استفاده می­کنیم و تقریباً هیچ قسمتی از اندام ماهیها برایمان دور ریختنی و بی­فایده نیست. به عنوان مثال از فلس ماهیها می­توان ماده­ای تهیه کرد که در تولید لوازم آرایشی مورد استفاده قرار می­گیرد و یا از پوست ماهیها، چرمهای با دوام و زیبا می­سازند. استخوان ماهیها را هم می­توان پودر کرد و به خورد مرغها داد. خرچنگ، هشت پا دارد و به پهلو راه می­رود. این حیوان همیشه در حال خوردن است و در انتخاب غذا هیچ وسواسی به خرج نمی­دهد. نوعی خرچنگ در اعماق آبها زندگی می­کند که «غول درازپا» نام دارد. انبرکهای این غول دریایی دو متر است. با این حال آزارش به کسی نمی­رسدو حتی از ترس انسانها و به خاطر اینکه روی خشکی نمی­تواند تعادلش را حفظ کند اصلاً از آب بیرون نمی­آید. اولین شاخی که بر سر گوزنها می­روید، شاخ ساده و کم دوامی است که بعد از مدتی می­افتد و شاخ جدیدی جایش را می­گیرد. این شاخ جدید، شاخه شاخه است و استحکامش هم بیشتر است. هر بار که شاخ گوزن می­افتد، یک شاخک به شاخ جدیدش اضافه می­شود. با شمردن تعداد شاخکها، سن گوزن را هم می­توان تخمین زد. مثلاً گوزنی که بر روی هر کدام از شاخهایش چهار شاخک باشد، چهار سال دارد. خفّاش هم مثل سایر حیوانات شبگرد، بینایی ضعیفی دارد و اجسام را فقط در فاصله­های نزدیک و آن هم در صورتیکه متحرک باشند می­بیند. ولی حس لامسه و شنوایی­اش نسبتاً قوی است.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 59صفحه 29