مجله نوجوان 59 صفحه 24
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 59 صفحه 24

آهای جماعت، بیایید تماشا! من هستم! من به وجود آمدم تا در مرکز توجه دیگران باشم! من زیباترینم! من پراحساس ترینم! من باهوش ترینم! من خوش لباس­ترینم! من بهتر از همه حرف می­زنم! من! من! من! جدی جدی از این همه من من دلغشه نمی­گیری؟ بیایید با خودمان رو راست باشیم. همه ما دوست داریم در مرکز توجه اطرافیانمان باشیم، فقط بعضی از ماها از این موضوع خبر داریم و می­توانیم آن را مهار کنیم و بعضی از ماها از این موضوع بی­خبریم و مهارش می­شویم. موضوع در مرکز توجه بودن، موضوعی است که دسته دوم را در دام بازی­های عجیب و غریب می­اندازد. نتیجه افتضاح می­شود. بازی­های ما از تنوع خیلی خیلی زیادی برخوردارند. یک مثال می­زنم. گلدونه پیراهن صورتی که یکی از بستگان گلدونه خالی که بنده هستم است! بیایید یک روز از صبح تا شب با گلدونه پیراهن صورتی که هم سن و سال شماهاست همراه بشویم. گلدونه پیراهن صورتی، ساعت 5 صبح ساعتش را کوک کرده است. ولی او هیچ وقت صبح به این زودی برای درس خواندن بیدار نمی­شود. مسئله فقط صدای زنگ است. زنگ ساعت همه خانواده را از خواب می­پراند. خود گلدونه پیراهن صورتی هم از خواب می­پرد، کمی سرو صدا می­کند و چراغ اتاقش را روشن می­کند و پتو را روی سرش می­کشد و تخت می­خوابد همه این تلاش­ها برای این است که پدر و مادر گلدونه پیراهن صورتی فکر کنند که او برای درس خواندن بیدار شده و دوست همکلاسی­اش که در خانه روبروی آنها زندگی می­کند، چراغ روشن اتاق گلدونه را ببیند و حسرت بخورد. گلدونه پیراهن صورتی خواب راحت ندار، چون برای مدرسه رفتن باید به متکایش سفارش کند تا بیدارش کند و گاهی اوقات متکایش خواب می­ماند. گلدونه پیراهن صورتی، همیشه چشم درد دارد. چون صبح که از خواب بیدار می­شود باید انگشتانش را یک دور در چشمهایش فرو کند تا آثار قرمزی و بیخوابی در چشمهایش ظاهر شوند و مادرش بگوید، بچه­ام آنقدر درس خواند که نفله شد! و گلدونه پیراهن صورتی کلی کیف کند! عذاب بعدی مربوط به وقتی است که گلدونه پیراهن صورتی برای به مدرسه رفتن آماده می­شود و کفشهایش که دو شماره به پایش کوچک هستند را به زور می­پوشد. او حق ندارد لنگ لنگان راه برود چون به همه گفته که خانوادگی پاهای کوچک و زیبایی دارند. البته گلدونه پیراهن صورتی درد را با کمال میل تحمل می­کند، چون یک بار یکی از همکلاسی­هایش به او گفت بین همه­ پاگنده­های این کلاس خوش به حال تو که پاهای به این کوچکی داری. گلدونه پیراهن صورتی اغلب اغلب وقتها گرسنه است و صورتش جوشهای بزرگ و قرمزی دارد علت این است که او پول نهار را از مادرش می­گیرد ولی کسرشأن خود می­داند که از غذاهای مدرسه که همه از آن استفاده می­کنند بخورد، چون او با همه فرق دارد. صبح به صبح، گلدونه پیراهن صورتی، همه پول نهارش را بابت یک عدد شکلات خارجی خرج می­کند، چون کلاس شکلات خارجی خیلی بالا است. بیشتر وقتها گلدونه پیراهن صورتی پول کرایه ماشینش را هم روی شکلات می­گذارد و با آن کفشهای تنگ تا مدرسه پیاده می­رود! اینجور وقتها از خوردن شکلاتش کوچکترین لذتی نمی­برد. او فقط آرزو دارد پاهایش را از کفش لعنتی بیرون بکشد. گلدونه پیراهن صورتی فقط و فقط می­خواهد با دیگران فرق داشته باشد و از همه آنها بهتر به نظر برسد. او گاهی وقتها برای تنوع وگاهی وقتها برای فرار از مسئولیتهایی که وقت نکرده به آنها بپردازد، خودش را به مریضی می­زند و از اینکه دیگران برای نبوغ بیمار شده اودل می­سوزانند کلی خوشحال می­شود. گلدونه پیراهن صورتی روزها را به شب می­رساند و شبها را از فرط خستگی بلافاصله خوابش می­برد. به خاطر همین او هیچوقت فرصت نمی­کند که به سختیهایی که به خودش هموار کرده بپردازد و به این موضوع فکر کند که چرا از خوردن شکلاتش لذت نمی­برد. شاید اگر گلدونه پیراهن صورتی به زیبایی ساده بودن و خودش بودن پی می­برد آنقدر خوش و دیگران را اذیت نمی­کرد. مخصوصاً وقتهایی که نوبت کارنامه گرفتن می­رسید، چون گلدونه پیراهن صورتی نمی­توانست نمره­های ناجورش را برای هیچ کس توجیه کند و چند روزی زندگی خیلی خیلی سخت می­شد. گلدونه پیراهن صورتی در بازی جلب توجه برنده شده بود ولی به قیمت باختن یک بازی دیگر! بازی که شاید نشود به آن بازی گفت! گلدونه

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 59صفحه 24