آهای جماعت، بیایید تماشا!
من هستم! من به وجود آمدم تا در مرکز توجه دیگران باشم! من زیباترینم! من پراحساس ترینم! من باهوش ترینم! من خوش لباسترینم! من بهتر از همه حرف میزنم! من! من! من!
جدی جدی از این همه من من دلغشه نمیگیری؟ بیایید با خودمان رو راست باشیم. همه ما دوست داریم در مرکز توجه اطرافیانمان باشیم، فقط بعضی از ماها از این موضوع خبر داریم و میتوانیم آن را مهار کنیم و بعضی از ماها از این موضوع بیخبریم و مهارش میشویم.
موضوع در مرکز توجه بودن، موضوعی است که دسته دوم را در دام بازیهای عجیب و غریب میاندازد. نتیجه افتضاح میشود. بازیهای ما از تنوع خیلی خیلی زیادی برخوردارند. یک مثال میزنم. گلدونه پیراهن صورتی که یکی از بستگان گلدونه خالی که بنده هستم است! بیایید یک روز از صبح تا شب با گلدونه پیراهن صورتی که هم سن و سال شماهاست همراه بشویم.
گلدونه پیراهن صورتی، ساعت 5 صبح ساعتش را کوک کرده است. ولی او هیچ وقت صبح به این زودی برای درس خواندن بیدار نمیشود. مسئله فقط صدای زنگ است. زنگ ساعت همه خانواده را از خواب میپراند. خود گلدونه پیراهن صورتی هم از خواب میپرد، کمی سرو صدا میکند و چراغ اتاقش را روشن میکند و پتو را روی سرش میکشد و تخت میخوابد همه این تلاشها برای این است که پدر و مادر گلدونه پیراهن صورتی فکر کنند که او برای درس خواندن بیدار شده و دوست همکلاسیاش که در خانه روبروی آنها زندگی میکند، چراغ روشن اتاق گلدونه را ببیند و حسرت بخورد. گلدونه پیراهن صورتی خواب راحت ندار، چون برای مدرسه رفتن باید به متکایش سفارش کند تا بیدارش کند و گاهی اوقات متکایش خواب میماند. گلدونه پیراهن صورتی، همیشه چشم درد دارد. چون صبح که از خواب بیدار میشود باید انگشتانش را یک دور در چشمهایش فرو کند تا آثار قرمزی و بیخوابی در چشمهایش ظاهر شوند و مادرش بگوید، بچهام آنقدر درس خواند که نفله شد! و گلدونه پیراهن صورتی کلی کیف کند! عذاب بعدی مربوط به وقتی است که گلدونه پیراهن صورتی برای به مدرسه رفتن آماده میشود و کفشهایش که دو شماره به پایش کوچک هستند را به زور میپوشد. او حق ندارد لنگ لنگان راه برود چون به همه گفته که خانوادگی پاهای کوچک و زیبایی دارند. البته گلدونه پیراهن صورتی درد را با کمال میل تحمل میکند، چون یک بار یکی از همکلاسیهایش به او گفت بین همه پاگندههای این کلاس خوش به حال تو که پاهای به این کوچکی داری. گلدونه پیراهن صورتی اغلب اغلب وقتها گرسنه است و صورتش جوشهای بزرگ و قرمزی دارد علت این است که او پول نهار را از مادرش میگیرد ولی کسرشأن خود میداند که از غذاهای مدرسه که همه از آن استفاده میکنند بخورد، چون او با همه فرق دارد. صبح به صبح، گلدونه پیراهن صورتی، همه پول نهارش را بابت یک عدد شکلات خارجی خرج میکند، چون کلاس شکلات خارجی خیلی بالا است. بیشتر وقتها گلدونه پیراهن صورتی پول کرایه ماشینش را هم روی شکلات میگذارد و با آن کفشهای تنگ تا مدرسه پیاده میرود! اینجور وقتها از خوردن شکلاتش کوچکترین لذتی نمیبرد. او فقط آرزو دارد پاهایش را از کفش لعنتی بیرون بکشد. گلدونه پیراهن صورتی فقط و فقط میخواهد با دیگران فرق داشته باشد و از همه آنها بهتر به نظر برسد. او گاهی وقتها برای تنوع وگاهی وقتها برای فرار از مسئولیتهایی که وقت نکرده به آنها بپردازد، خودش را به مریضی میزند و از اینکه دیگران برای نبوغ بیمار شده اودل میسوزانند کلی خوشحال میشود. گلدونه پیراهن صورتی روزها را به شب میرساند و شبها را از فرط خستگی بلافاصله خوابش میبرد. به خاطر همین او هیچوقت فرصت نمیکند که به سختیهایی که به خودش هموار کرده بپردازد و به این موضوع فکر کند که چرا از خوردن شکلاتش لذت نمیبرد.
شاید اگر گلدونه پیراهن صورتی به زیبایی ساده بودن و خودش بودن پی میبرد آنقدر خوش و دیگران را اذیت نمیکرد. مخصوصاً وقتهایی که نوبت کارنامه گرفتن میرسید، چون گلدونه پیراهن صورتی نمیتوانست نمرههای ناجورش را برای هیچ کس توجیه کند و چند روزی زندگی خیلی خیلی سخت میشد. گلدونه پیراهن صورتی در بازی جلب توجه برنده شده بود ولی به قیمت باختن یک بازی دیگر! بازی که شاید نشود به آن بازی گفت!
گلدونه
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 59صفحه 24