مجله نوجوان 09 صفحه 28
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 09 صفحه 28

پانادون دوست خوبم! عاطفه زارع سلام باور کن وقتی نامه تو رو روی میز دیدم، از خوش حالی بال درآوردم. ایناهاش! (چرا می خندی؟) از تو ممنونم. اسم من «پانادون» است (می دونم اسم عجیبیه،ولی خوب چیکار کنم؟) من مسؤول پاسخ به نامهها هستم. آخه من عاشق نامه­نگاری­ام. پدر بزرگم هم چاپار بوده یعنی از نامه رسانهای قدیم. خوب دیگه باید خداحافظی کنم، چون کلی نامه دارم که باید جواب بدم. منتظر نامههای بعدی تو و دوستانت هستم. خداحافظی پانادون لغت نامه حرف(ر) رابع: کسی را به بع بع انداختن. راپرت: چیزی را پرت کردن. رازیانه: راز، یا، نه؟ (راز و غیرراز) راست پنج­گاه: گاهی به پنج­انگشت دست­ راست اطلاق می­شود. راسخ: سوراخ از آن سوی دیوار. راکبین: اجرای کنسرت «راک» با صدای مستر«بین». راکت: کت راه راه. راندمان: آن چه که به جلو می راندمان، مثل ماشین یا سرسره. راهنمایی: مدرسهای که در آن دانش آموزان راه خانه را به راحتی پیدا نمی کنند. رخشندگی: رانندگی با رخش. رسانا: اتوبوس؛ چیزی که مردم را می رساند. رستاخیز: با قامت راست،خیز برداشتن. رستگاری: گاری راست شده. رستوران: جایی که گوشت راسته و ران طبخ می کنند. رسمیت: رسم خاک سپاری میت. رسوخ کردن: وارد شدن از راه سوراخ. رشته: اهل رشته؛ اهل رشت است. رمانتیک: نوعی «داستان بلند» که دچار«تیک» عصبی شده باشد. رنجور: یک جور رنج است. رنده: نوشتهای آهنین به خط بریل که نابینایان می خوانند. روپیه: روی چربی. رودکی: رود کوچکی. روشن بین: قرار دادن لامپ در بینی. راهزن: راهی که فقط زنها ا ز آن عبورمی کنند. ریاضی: درسی برای ریاضت کشیدن. ریخت: چیزی که عموماً مرده شورمی برد.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 09صفحه 28