مجله نوجوان 141 صفحه 12
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 141 صفحه 12

قاسم رفیعا کتابخانه سیار خاطرات یک پستچی کتابخانة سیّار این کار ابتکار ما نبود، یک فیلمی تلویزیون نشون داد از یک آقایی که می­رفت توی روستاها و بین بچههای روستاها کتاب تقسیم می­کرد. ما هم که یک نامه­رسان ناسیونال بودیم و دلمان به حال بچههای ولایتمان می­سوخت و دلشورة گذران اوقات فراغت آنها را داشتیم، تصمیم گرفتیم همینطور که نامههاشونو می­بریم روستا، عضو گیری کنیم و کتاب ببریم و کتاب بیاریم، مثل نون بیار و کباب ببر. به همین مناسبت با چند تا مؤسسة فرهنگی تماس گرفتیم. با کانون پرورشی و آموزش و پرورش و ادارة ارشاد. آموزش و پرورشیها گفتند: «ما توی مدارسمون کتابخانه داریم.» ارشاد گفت: «به توچه» کانون هم گفت: «این قبلاً فیلمش ساخته شده.» ما هر چی فکر کردیم از خیر پروژه کتابخانة سیّار بگذریم نشد، تازه سست شده بودیم که یک آقایی گفت که حاضر است مقداری کتاب به ما هدیه بدهد، خودمان هم چند تایی کتاب داشتیم. بنابراین توی روستاها، پیدا کردن عضو کتابخانه کاری نداشت، وارد هر روستایی که می­شدم کُلّی بچّة کوچیک و بزرگ می­ریختند دورم و دنبال موتور می­دویدند، حالا کار نداریم که فقط هوهو می­کردند. اون روز توی اولین روستا، بچّهها رو دور خودم جمع کردم و گفتم: ببینید بچهها! من از حالا می­خواهم براتون کتاب بیاورم... اگه بچّههای خوبی باشید سعی می­کنم کتابهای بهتری براتون بیارم؛ به شرط این که کتابها رو تمیز نگه دارید. البته به لهجة خودمون این حرفها رو زدم. بچّهها از خوشحالی خُل شده بودند و نزدیک بود ما را از دره پرت کنند توی رودخونه. اوّلین عضو گیری توی اولین روستا شروع شد، بیشتر از اون که فکر می­کردم عضو شدند، اینقدر غرق کتابخونه شدم که یادم رفت وظیفة دیگه­ای هم دارم. حتی یک روز برگشتم طرقبه و تازه فهمیدم نامهها رو تحویل شورا نداده­ام. ده بیست روستا تحت پوشش من بود، وقتی حدوداً پونصد جلد کتاب دست بچهها بود، برنامة تحویل و تحول توی ذهنم شکل گرفت. باید مثلاً، کتابهای بچههای مایون پایین رو می­دادیم به بچههای مایون بالا و بعد از غذا، دهبار، کلاته، آهن، نقندر، بیلدر، نوچاه، نصوح آباد، کنگ، وحیدیه، گلستان، حصار... خودش نیازمند یک مدیریت صد در صد پیچیده و اساسی بود؛ اصلاً یک هیأت امنای کتابخانه­ای می­خواست

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 141صفحه 12