رئیس سازمان آموزش و پرورش تهران: دانش آموزان از سال آینده میتوانند
دوباره در مدرسة دارالفنون تحصیل کنند.
ما دانش آموزان محترم هِی سعی میکنیم میراث فرهنگی را پاس بداریم،
هِی جلوی خودمان را میگیریم که روی در و دیوار آثار باستانی با کلنگ
و چکش یادگاری نکنیم. مدام تلاش میکنیم جلوی مومیایی توی
موزه نفس نکشیم تا پودر نشود، خیلی خودمان را تربیت کردیم
و ریاضت کشیدیم که با همکلاسیهایمان روی محفظههای
شیشه ای موزهها هجوم نبریم. کلّی سعی کردیم با اشیاء پوسیدة
باستانی کشتی نگیریم ولی اگر این مسؤولان گذاشتند. جا دارد
بنده در همین جا به کارشناس محترم میراث فرهنگی اعلام بفرمایم که فردا
تقصیر ما نیندازندها! خلاصه بگوییم فردایی، پس فردایی هر بلایی سر مدرسة
دارالفنون آمد، نیایند یقة ما را بگیرند. عزیزان میراث فرهنگی و نور چشمان
سازمان مذکور! قابل ذکر است که ما شدیداً و خیلی خیلی - دلمان میخواست
که نسلهای آینده از داشتن و دیدن مکان محترمیمثل مدرسه دارالفنون محروم
نشوند ولی خب چه کنیم که مسؤولان این اجازه را ندادند.
سرپرست فدراسیون ورزش مدارس از افزایش زنگ ورزش خبر داد.
جان؟!... چه خوشحال شدیدها! بگیر بنشین ببینم بچّه... زود ذوق میکند! هزار دفعه گفتم ساده نباشید.
اینها سیاست است که ما را گول بزنند و به مدرسه بفرستند!... دروغ؟!... نه بابا دروغ چیه؟! خیلی
هم راست میگویند. منتهایش چی؟ مجبورمان میکنند جمعهها هم به مدرسه برویم و به جایش
ورزش کنیم. خیال کردید؟! اما یک آقای ریاضی داشتیم که همیشه لیتر لیتر اشک میریخت فقط
به خاطر کمبود وقت، این همه کلاس جبرانی میگذاشتند برایمان تا از علوم و جغرافی عقب
نیفتیم و به امتحانها برسیم، معلّم زبانمان که همیشه یک دانه تو سر خودشان میزد یک دانه
تو سر ساعت و زمان و کمبود وقت و از اینجور چیزها. حالا شما فکر کردید همین طور الکی
الکی و راحت راحت میآیند شیش ساعت به زنگ ورزشتان اضافه میکنند و آقا بپر
تو حیاط ورجه وورجه کن؟!... خیال کردید! یا باید با شکم گرسنه و بی حال و بدبخت و
نزار تا غروب ساعت اضافه بایستید توی مدرسه و بالا و پایین بپرید و ورزش کنید یا
جمعهها هم تشریفتان را ببرید مدرسه... حالا هی ذوق کن! هِی تا یک خبر میشنوی
تا بنا گوش لبخند بزن...!!!
زور من وقت غربیل کردن معلوم می شود
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 141صفحه 17