مجله نوجوان 141 صفحه 20
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 141 صفحه 20

دو تا شعر طنز از ناصر فیض دو تا شعر طنز از ناصر فیض این بود که اون شد! دوست عزیز و شاعرمان جناب آقای علی داوودی غزلی بسیار زیبا سروده بود به این شرح: باید که لهجة کهنم را عوض کنم این حرف مانده در ذهنم را عوض کنم دارم میان مقبرهها راه می­روم باید هوای زیستنم را عوض کنم من که هنوز خستة باران دیشبم فرصت بده که پیرهنم را عوض کنم و الی آخر... دوست عزیز دیگرمان یعنی جناب آقای ناصرخان فیض که از این شعر خیلی خوشش آمده بود مختصری با شعر ایشان شوخی کردهاند که خواندنش خالی از لطف نیست: باید که شیوة سخنم را عوض کنم شد شد اگر نشد دهنم را عوض کنم گاهی برای خواندن یک شعر لازم است روزی سه بار انجمنم را عوض کنم... وقتی چمن رسیده به اینجای شعر من باید قیچی چمنم را عوض کنم... پیراهنی به غیر غزل نیست در برم گفتی که جامة کهنم را عوض کنم دستی به جام باده و دستی به زلف یار پس من چگونه پیرهنم را عوض کنم... با من برادران زنم خوب نیستند باید برادران زنم را عوض کنم دارد قطار عمر کجا می­برد مرا؟ یا رب! عنایتی تِرَنَم را عوض کنم ورنه ز هول مرگ زمانی هزار بار مجبور می­شوم کفنم را عوض کنم

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 141صفحه 20