مجله کودک 17 صفحه 7
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 17 صفحه 7

*...*می­روم می­اندازمت ت.** بعد*** ... به جای هر * صدای آژیر کوتاه،شبیه آژیر دستگاههای فرستندۀ موشک از دهان پسر بیرون می­آمد.بچه­هایی که آن دور و اطراف بودند،با شنیدن صدای پسر ایستادند.صدای او عجیب و غریب بود.حرفهایش مخلوطی از کلمه و آژیر بود.مثل پیامهای موجودات فضایی.کسی حرفهای پسر را نمی­فهمید. یکی گفت: «اِهه... مثل موجودات فضایی.حرف می-زند.» دومی گفت: «هاها...هاها... فکر می­کنم زده به سرش... ولی هر اتفاقی افتاده باشد،من یکی خیلی خوشحالم.دلم خنک شد.خیلی خیلی خنک!...» پسر همان طور بدو بیراه می­گفت و علامت­های فضایی تند و تند از دهانش پایین می­ریخت.بچه­ها دور او جمع شدند. گفتند و خندیدند.بعد هم راهشان را کشیدندورفتند.پسر تنها شد؛تنهاو خیلی عصبانی.سرش را به یک درخت کوبید وگفت: «**به این شانس.نمی­دانم کدام**باعث شده من**این طوری به جای حرف زدن آژیر بزنم.اگر پیداش می­کردم مثل* می­چسباندمش به دیوار...» پری کمی ترسید.خودش را لای شاخ و برگ درخت پنهان کرد.چون تهدیدهای پسر واقعاً جدی بود. چند لحظه بعد پسر آن قدر عصبانی بود که نمی­شد حتی یک کلمۀ درست و حسابی توی حرفهایش پیدا کرد.حرفهایش فقط شده بود آژیر.پسر چند بار سرش را به درخت کوبید.بعد آژیرکشان دور شد. پری گفت: «یک پسر آژیرکش، چیز جالبی نیست.او حتماً برای مشکلش راه حلی پیدا می­کند». بالهای توری­اش را تکان داد و از روی درخت گیلاس بالا پرید.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 17صفحه 7