مجله کودک 17 صفحه 31
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 17 صفحه 31

گوشت و نانی سیر بخورم، لباسی بخرم و یک دینار طلا که خرج راه کنم وبه شهر و دیار خود بازگردم.» عمار گردنبند را از پیرمرد خرید. لباس و شتری را هم به او بخشید تا با آن به شهر خود بازگردد. پیرمرد هم گردنبند را به عمار داد. عمار گردنبند را با با مشک خوشبو کرد و در پارچه­ای ابریشمی پیچید و آن را به غلام خود داد و گفت: «این را به خدمت حضرت رسول اکرم ببر. تورا نیز بخشیدم.» غلام نزد پیامبر رفت و آنچه عمار گفته بود تکرار کرد. حضرت فرمودند: «به نزد فاطمه برو و گردنبند را به او بده.تو را به او بخشیدم.» غلام نزد حضرت فاطمه(س) رفت و پیغام پیغمبر را به ایشان رساند. حضرت فاطمه گردنبند را گرفت و غلام را آزاد کرد. غلام از شادی خندید و گفت : «تعجب می­کنم از بسیاری برکت این گردنبند. گرسنه را سیر کرد، برهنه را پوشانید، فقیر را غنی کرد و بنده را آزاد کرد و باز به صاحبش برگشت.»

مجلات دوست کودکانمجله کودک 17صفحه 31