خاتمه
در این رسالۀ محققانه و نفیس، بر این اصل مهم مکرر تأکید شده است که «اسم اعظم» دارای مقام جمع و مقام تفصیل است. چه آنکه این اسم مبارک «اُم الاسماء» است، و به نحو وحدت و بساطتْ جامع جمیع اسماء کلیه و جزئیه و فرعیه و اصلیه می باشد. این اسم ـ نه مفهوم آن بلکه حقیقت آن ـ به نحو تفصیل در کلیۀ مظاهر وجودیه متجلی است. و إن سألت الحق، تنزل این اسم از مقام غیب الغیوب به مقام احدیت و واحدیت و مظاهر خلقیه جدا و منحاز از تنزل ذات نمی باشد. همان طور که گفته شد، تنزل ذات به معنای انخلاع و تجافی نیست؛ و این حکم در اسماء نیز جاری است. چه آنکه اسمْ نزد این طایفه، ذات متجلی به اسم «العلیم» و «القدیر» و غیر این دو است. و بنابر مسلک ائمۀ طایفۀ شیعه، یعنی اهل بیت و خاتمان ولایت و وارثان مقام و احوال و علوم حضرت نبویه، سلام اللّه علیه و آله، اسم همان ذات حق است به اعتبار صفتی از صفات جمالیه و جلالیه.
به اصطلاح عرفا در ظاهر وجودْ اوصاف و اسماء عین وجودند. و مراد از «ظاهر وجود» واجب الوجود است. و واجب همان حقیقت وجود است به اعتبار تنزه آن از جهات امکانی؛ و یا اعتبار وجود به شرط لا از تعین امکانی. اوصاف و اسماء مانند اصل وجود ساری در حقایق وجودیه اند. و اگر صفتی در مظهری ظاهر و بارز باشد، منافات با کمون صفات و اوصاف دیگر در آن مظهر ندارد. در کلمات ارباب
کتابمصباح الهدایة الی الخلافة والولایةصفحه 148 عصمت و طهارت به حقایق خارجیه «اسم» اطلاق شده است؛ چه آنکه کلیۀ کلمات و حروف وجودی حاکی از حق اند. به تعبیری دیگر، حق یا حقیقت وجودْ ساری در کلیۀ اشیا و مقوم جمیع اشیاست. در آثار محققان اوایل لفظ «کلمه» و «کلمات» به «باطن» و «ظاهر» هر موجود اطلاق شده است. و اینکه به ذوات مقدسۀ انبیا و اولیا و ملایکه «کلمه» و «کلمات تامات» اطلاق کرده اند، از آن جهت است که حکایت آن ذوات از حق تعالی تامتر و کاملتر است.
کتابمصباح الهدایة الی الخلافة والولایةصفحه 149