انواع انسان و انسان الهی
ملاک تعدّد انواع در انسان
مادامی که نفوس در حرکت هستند، از یک نوع می باشند و همۀ افراد از نوع واحدی هستند، ولی بعد به واسطۀ رسوخ ملکات و اخلاق ملکیه یا شیطانیه و یا بهیمیه و یا سبعیه، هر فرد، نوع مستقلی خواهد شد.(215)
* * *
اختلاف در افراد نوع انسان
افراد این نوع در این عالم اسفل ملکی اختلافات تامّه دارد و آن قدر تفاوت و اختلافی که در افراد این نوع است در هیچ یک از افراد
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 306
موجودات نیست ـ این نوع است که شقیّ در کمال شقاوت و سعید در کمال سعادت دارد، این نوع است که بعضی از افراد آن از جمیع انواع حیوانات پست تر و بعضی افراد آن از جمیع ملائکۀ مقربین اشرف است.(216)
* * *
نامحدودیت در طرفین نور و تاریکی
انسان محدود نیست؛ یعنی انسان در طرف سعادت و در طرف فضیلت غیر محدود است. می رسد تا آنجایی که تمام صفاتش الهی می شود؛ یعنی نظر می کند نظرِ الهی؛ دستش را دراز می کند دست الهی وَ ما رَمَیْتَ اِذْ رَمَیْتَ وَلکنَ الله رَمی دست، دست خداست. تو انداختی (رَمَیْتَ) لکن ما رمیت ـ ان الله رمی. آنهایی که با تو بیعت کردند، اِنَّما یُبایِعوُنَ الله انسان در طرف کمال به آنجا می رسد که «یَدُالله » می شود، «عَیْنُ الله » می شود، «اُذُنُ الله » می شود. در طرف کمال اینطوری است، غیر محدود است. در طرف نقص هم، در طرف شقاوت هم غیر محدود است: الله ُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النورِ؛ وَالذینَ کفرُوا اَوْلِیاءهُمُ الطاغُوتُ یُخرِجُونَهمْ مِنَ النّورِ اِلی الظُّلَماتِ «الی الظلمات» ـ همۀ مراتب ظلمت نه «الی ظلمة»؛ همۀ مراتب ظلمات. در طرف آنجا که «نور» می گوید، برای اینکه نور وحدت دارد و کاملترین نورْ نور واحد است؛ در این طرف اقسام مختلفه است از ظلمت. اینها از طرف نور طرف ظلمت می روند؛ آنها تمام ظلمتها را پشت سر می گذارند و طرف نور می روند.(217)
17 / 10 / 57
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 307
چگونگی الهی شدن
اگر انسان، طبیعت را تحت قانون الهی درآورد، با اینکه طبیعت است، الهی می شود. خوردن و خوابیدن، گرچه طبیعی است ولی وقتی تحت قانون الهی درآمد، الهی می شود و در روح انسان تأثیر می نماید.
همان نکاح که از اقوی خواص حیوانی و طبیعی است، انسان آن را هم می تواند الهی کرده و از اسباب ترقیات روحی نماید، این همان نکاحی است که قانونی شود و به طریقه سَنیّه عملی گردد؛ یعنی مواقع مکروهات را مراعات نماید و آداب شرعی آن را در نظر داشته باشد، و اگر چنین شد، قوۀ شهوت قوه ای می شود که می توان با آن عبادت کرد.(218)
* * *
الهی شدن انسان
انبیا آمده اند برای تربیت انسانها. این انسانی که یک حیوان است، با سایر حیوانات فرق ندارد، یا بدتر از سایر حیوانات است، می خواهند که این انسان را از این لجنزار بیرون بیاورند، و یک انسان الهی، یک انسانی که سرتاپایش معرفت الله باشد، توحید باشد، حرکتی نکند الا به حرکت الهی: وَ مَا رَمَیْتَ اِذْ رَمَیْتَ وَلکِنَ الله َ رَمَی. نه این است که معنایش این است که خدا تیر را انداخته است. این دست، دست خداست. نفسانیت در تو نبوده است تا اینکه رمیی که می کنی، رمی تو باشد. تو الهی بودی، تو یک موجود الهی بودی، موجود الهی همه چیزش الهی است، رَمْیَش رمی الله است، عَیْنَش، عین الله است. همه چیزش خداست.(219)
17 / 4 / 58
* * *
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 308
عمل انسان الهی
اگر انسان الهی بشود و ادراک بکند که این بندگان راه خدا، اینها بندگان خدا هستند و باید با آنها آن کرد که خدا راضی است، اگر ما بیدار بشویم و بفهمیم که ما از خدا هستیم و به او رجوع می کنیم ـ اِنّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ ـ اگر این دو کلمه را ما در زندگی بفهمیم که ما از او هستیم و همه از اوست و ما هیچ هستیم و هیچ نداریم و هرچه داریم از اوست و ما به سوی او برگشت می کنیم و از ما حساب می برند، ما را در حساب واقع می کنند، این دو کلمه را اگر ما بفهمیم، با بندگان خدا آن طور که خدا راضی است و آن طور که امر خداست عمل می کنیم.(220)
18 / 10 / 59
* * *
نورانیت قلب، ملاک الهی شدن
اگر چنانچه قلب، یک سرچشمۀ نور و هدایتی در آن باشد، زبان هم به نورانیت قلب منوّر می شود؛ چشم هم به نورانیت قلب منور می شود، همۀ اعضای انسان، که تابع قلب است، وقتی قلب الهی شد، همه چیز انسان الهی می شود، یعنی حرف که می زند، حرفش هم الهی است، استماع هم که می کند، استماعش هم الهی است. راه هم که می رود، راه رفتنش هم الهی است.(221)
17 / 4 / 58
* * *
انسان شرعی
انسان شرعی عبارت از آن است که موافق مطلوبات شرع رفتار کند، و ظاهرش ظاهر رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، باشد؛ و تأسی به آن بزرگوار بکند در جمیع حرکات و سکنات و در تمام افعال و تروک. و این امری است بس ممکن، زیرا که ظاهر را مِثل آن سَرور کردن امری
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 309
است مقدور هر یک از بندگان خدا.(222)
* * *
انسان طبیعی
انسان را ما نمی شناسیم. آنکه می شناسیم همین موجود طبیعی است. این «انسان» نیست. از «عَلَق» می آید یک قدری بالاتر، می آید یک قدری بالاتر، تا می شود حیوان. این حیوانی اش خیلی طولانی است. این مقام «حیوانیت» خیلی طولانی است. و انسان ممکن است تا آخر عمرش در همین حیوانیت متوقف شده باشد.(223)
7 / 4 / 58
* * *
انسان درنده
آن افرادی که از فطرت انسانی خارج شدند، و حیوانی هستند به صورتِ انسان، سَبُعی هستند به صورتِ انسان، شیطانی هستند به صورت انسان.(224)
6 / 8 / 59
* * *
کیفیت ارتقای انسان طبیعی به الهی
یکی از اسرار عبادات و فوائد مهمّه، که همه مقدّمۀ آن است، آن است که جمیع مملکت باطن و ظاهر مسخّر در تحت ارادۀ الله و متحرّک به تحریک الله شود و قوای ملکوتیّه و ملکیّۀ نفس از جنود الله شوند و همگی نسبت به حق تعالی سمت ملائکة الله را پیدا کنند. و این خود یکی از مراتب نازلۀ فنای قوا و ارادات است در ارادۀ حق. و کم کم نتایج بزرگ بر این مترتّب شود و انسان طبیعی الهی گردد و نفس ارتیاض بعبادت الله پیدا کند و جنود ابلیس یکسره شکست خورده
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 310
منقرض شوند و قلب و قوای آن تسلیم حق شوند و اسلام به بعض مراتب باطنه در آن بروز کند. و نتیجۀ این تسلیم اراده به حق در دار آخرت آن شود که حق تعالی ارادۀ او را در عوالم غیب نافذ فرماید و او را مثل اعلای خود قرار دهد، و چنانچه خود ذات مقدّس هرچه را بخواهد ایجاد کند به مجرّد اراده موجود شود، ارادۀ این بنده را هم آن طور قرار دهد.(225)
* * *
کیفیت ارتقای انسان حیوانی به الهی
پس، تمام مراتب حق که از این سه مقام که ذکر شد، یعنی معارف الهیه و اخلاق و ملکات فاضله و اعمال صالحه، خارج نیست، زیر پای هواهای نفسانیه پایمال گردد، و متابعت از تمایلات نفسانیه و ملایمات حیوانیه نگذارد در او حق به هیچیک از مراتب جلوه کند، و کدورت و ظلمت هوای نفس تمام انوار عقل و ایمان را خاموش کند، و ولادت ثانویه، که ولادت انسانیه است، از برای او رخ ندهد؛ و در همان حال بماند و ممنوع و مصدود از حق و حقیقت شود تا آنکه از این عالم با همین حال رحلت کند. و در آن عالَم، که کشف سریره شود، خود را جز حیوان یا شیطانی نیابد، و از انسان و انسانیت اصلاً یادی نکند؛ و در آن حال در ظلمتها و عذابها و وحشتهای بی پایان بماند تا خدای تعالی چه خواهد.
پس، این حالِ تبعیت کامل است از هوای نفس، که منع کامل کند از حق. و از این جا می توان فهمید که میزان باز ماندن از حق متابعت هوای نفس است؛ و مقدار بازماندن نیز متقدر شود به مقدار تبعیت. مثلاً اگر به واسطۀ تعلیم انبیا و تربیت علما و مربیان، مملکت انسانیت این انسان کذایی، که در اوّل ولادت با آن سه قوّه هماغوش بود و با
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 311 ترقی و تکامل او آنها نیز ترقی و تکامل می کردند، در تحت تأثیر تربیت واقع شد، و کم کم تسلیم قوّۀ مربیۀ انبیا و اولیا، علیهم السلام، گردید، ممکن است چیزی بر او نگذرد جز آنکه قوّۀ کاملۀ انسانیه، که در او به طریق استعداد و قابلیت ودیعه گذاشته شده بود، فعلیت پیدا کند و ظهور نماید و تمام شئون و قوای مملکت برگردد به شأن انسانیت. شیطان ایمان آورد به دستش؛ چنانچه در دست رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، ایمان آورد، فرمود: إنَّ شَیْطانی آمَنَ بِیَدی. «شیطان من به دست من ایمان آورد.» و مقام حیوانیت او تسلیم مقام انسانیتش شود، به طوری که مرکب مرتاض راهوار عالم کمال و ترقی و براق آسمان پیمای راه آخرت شود و ابداً سر خودی نکند و چموشی ننماید. و بعد از تسلیم شدن شهوت و غضب به مقام عدل و شرع، عدالت در مملکت بروز کند و حکومت عادلۀ حقه تشکیل شود که کارکن در آن و حکمفرمای در آن حق و قوانین حقه باشد، و قدمی بر خلاف حق در آن گذاشته نشود و بکلی از باطل و جور عاری و بری گردد.
پس، همان طور که میزان در منع حق و صدّ آن اتّباع هوای نفس است، میزان در جلب حق و پیدایش آن متابعت شرع و عقل است. و بین این دو منزل، که یکی متابعت کاملۀ هوای نفس است و دیگری متابعت مطلقۀ کاملۀ عقل است، منازل غیر متناهیه است، به طوری که هر قدمی که به تبعیت هوای نفس برداشته شود، به همان اندازه منع از حق کند و حجاب از حقیقت شود و از انوار کمال انسانیت و اسرار وجود آدمیت محجوب گردد؛ و به عکس، هر قدمی که بر خلاف میل نفس و هوای آن بردارد، به همان اندازه رفع حجاب شود و نور حق در مملکت جلوه کند.(226)
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 312