مجله نوجوان 39 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 39 صفحه 4

داستان اکسیژن ناهید مولایی ... خوابم نمی آید ، دوباره یاد تو هجوم آورده روی ذهن و قلبم. انگشتهایم را می گیرم مقابل نور مهتابی که از پنجره پاشیده شده روی تختم. ماههایی که تو از "ما" دور شده ای را می شمارم. از اردیبهشت تا حالا که دی ماه است می شود "نه" انگشت. به کنار پنجره می آیم و به آسمان نگاه می کنم. از بچگی اسم ات را گذاشته بودم ماه. چراغ کامپیوترم چشمک می زند. فراموش کرده ام خاموش اش کنم. به یاد می آورم ده ماه پیش در بیمارستان از من خواستی تا برایت یک تابلو نقاشی کنم. بهت گفتم : - بابا... شما رو با ماسک اکسیژن نقاشی کنم یا ...؟ تو خنده تلخی کردی و گفتی : - هرجوری دوست داری فقط می خوام بفهمم دخترم چقدر به اندازه لیسانس اش نقاشی یاد گرفته ... فایل "بابای قشنگ" را باز می کنم. تابلویی که از تو نقاشی کرده ام همه صفحه مونیتور را می گیرد. در آن ماسک اکسیژن به صورن نداری. همیشه می گفتی : - اکسیژن من نهج البلاغه است ، اسلام و خودم را از علی (ع) و نهج البلاغه اش شناختم. نگاهم به سوی کتابخانه گوشه اطاق می رود. کتاب عزیز «او» زیر نور «ماه» می درخشد. ناخوآگاه به سویش می روم و آن را باز می کنم. صفحه اولش را با خط زیبایش نوشته : این شاهکار ادبی ، هنری ، اسلامی و ... تقدیم به دخترم سیمین. کتاب را ورق می زنم با گذشتن هر برگ آن بوی معطری را احساس می کنم. گوشه بالایی یکی از صفحات تا شده است. تا حالا متوجه نشده بودم ، به تاریخ 7/5/57 در کنار حاشیه های آن مطالبی با مداد به خط زیبایش خودنمایی می کند «جوان در کلام امام علی (ع)» مثل نت برداری برای یک پژوهش است ... خواب از سرم پریده است. نور مصنوعی کامپیوتر را خاموش کرده و چراغ مطالعه را روشن می کنم. انگار بابا در کنارم نشسته و دارد برایم ی خواند : - بخش عمده مربوط به تربیت و مسائل جوان ، نامه 31 نهج البلاغه است که امام (ع) هنگام بازگشت از جنگ صفین برای فرزند بزرگوارش نوجوانان دوست

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 39صفحه 4