مجله نوجوان 39 صفحه 20
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 39 صفحه 20

سوژه طلایی ناصر غضنفری آشنایی با حرفه نانوایی نون داغ ، تنور داغ نان داغ و پنیر و چایی شیرین ، نان داغ و آبگوشت ، نان داغ و کباب داغ ، نان داغ و ... نانوایی جای خیلی خیلی آشنایی برای همه ماست. شاطری که در حال گذاشتن پاروی نان سنگک درون تنور است ، کارگری که با دستان خیسش خمیرها را گلوله و به اصطلاح چانه می کند و صفهای گاها طولانی اش خصوصا در ایام ماه رمضان که آدم را به یاد افطار می اندازد و ... یادم هست بچه که بودم همیشه سخت ترین کار برای من چیزی نبود جز نانوایی رفتن. همیشه خداخدا می کردم که مادرم مرا به نانوایی نفرستد. خودم را به خواب می زدم ، به مریضی تا مادرم به جای من برادرم را به نانوایی بفرستد. اما مادرم گول نمی خورد و من همیشه باید راحتی بستر و کولر خنک و سایه خانه را با نانوایی گرم و صف طولانی و اتفاقات ناخوشایند داخل نانوایی عوض می کردم. همیشه اینجور موقعها آرزو می کردم که افرادی که جلوی من در صف هستند تعداد نان کمتری بخواهند واز اینکه کسی یک دفعه در آن شلوغی تقاضای نان زیادی می کرد خونم به جوش می آمد ، خصوصا که می دیدم در همان گیر و دار یک مشتری معلوم الحال بی اعتنا به صف شلوغ مشتریان با یک سلام و علیک گرم منظوردار! و نگاهی معنادار به نانوا یا کارگرانش به آنور پیشخوان می رفت و پس از یک دیالوگ خیلی کوتاه و تشریفاتی ، نانوا چند نان را که از قبل آن زیر قایم کرده بود به همراه نانهایی را که تازه از تنور در آورده بود بعد از گلچین کردن در جلوی چشمان بهت زده مشتریان و از جمله چشمان سرخ شده خودم به وی می داد و او نیز بدون توجه به اعتراضات کلامی و غیرکلامی مردم سرش را ... *** علی ... ،سالهاست که صبحا ساعت 5 صبح ازخواب بلند می شود وکنار تنور می ایستد وساعت 10 شب در نانوایی را می بنددوبه خانه می رود. علی عاشق بوی نان است و به قول خودش با بوی نان حال می کند. بعد از ترک تحصیل سراغ این کار آمد. برخلاف خیلی آدمهای دیگر نان معمولی را به نان کنجد ترجیح می دهد و عاشق کارش است. می گوید : «پدر و پدربزرگم نانوا بودند قبل از آن را هم نمی دانم ، این کار در خانواده موروثی است و ما بیشترین ساعات زندگی خود را پشت تنور ایستاده ایم» وی که صاحب یک نانوایی بربری در یک محله شلوغ و پررفت و آمد تهران است ادامه می دهد : «از کارم راضی هستم ، هم از خود این کار و هم از درآمدش ، اما بی خوابی بعضی مواقع بدجوری اذیتم می کند ، آخه این کار با خواب میونه خوبی نداره ، البته الان دیگه برایم عادی شده ولی اون اوایل خیلی سخت بود ...» از برکت نان از او می پرسم و اینکه جریان چیست؟ جواب می دهد : نان برکت دارد ، هم نان و هم نانوایی ، حدیث داریم که مقدس ترین آفریده خدا نان است. آدم وقتی در میان برکت زندگی کند خود به خود برکت به زندگیش می آید. همیشه آنقدر که نیاز داشته ام به زندگیم آمده است. هرچند که درآمد این کار از خیلی کارهای دیگر کمتر است اما برکت پولش از خیلی کارهای دیگر بیشتر است. یعنی بیشتر از آنچه زحمت می کشی درآمد داری و پولت کمتر هدر می رود. می پرسم : چرا نان کنجد نمی خوری؟ کوزه گر از کوزه شکسته آب می خوره؟ می گوید : نان کنجد خوشمزه است ، مقوی تر از نان معمولی هم هست ولی من نان معمولی را بیشتر دوست دارم ، خصوصا نان داغ را. - بهترین نان دنیا چه نانی است ؟ - نان بربری - پس فقط نان بربری می خوری؟ - نه سنگگ ، لواش و تافتون هم می خورم ، بستگی به حسم دارد. - باگت چی؟ - نه ، خیلی خوشم نمیاید ، به مذاق ما ایرانیها نانهای سنتی بیشتر خوش می آید. - فکر نمی کنی کار و کاسبی شما با آمدن نانهای باگت کمی کساد شد؟ - نه ، چون مردم بیشتر از نانهای سنتی استقبال می کنند و اگر نانوانیها نان نداشته باشند به سراغ اینجور نانها می روند. - وقتی یک تکه نان را می بینی که کف پیاده رو افتاده و کفش آقا یا خانمی آنرا لگد می کند ... - خیلی ناراحت می شوم و حتما بهش گوشزد می کنم که دیگه اینکار را نکنند. - نانوای خوب کیست؟ - نانوایی که با مشتریها خوب برخورد کند و به کیفیت نان

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 39صفحه 20