مجله نوجوان 160 صفحه 18
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 160 صفحه 18

وقتی که بابام رئیس شد مجید صالحی یک روز توی خونه نشسته بودیم که یک هو بابا با دست پر اومد تو بعد فهمیدم که بابا رئیس شده و همه­مون خیلی حال کردیم... از اون شب به بعد هر شب بابا ما رو می­برد به رستورانهای بالای شهر و غذاهای عجیب و غریب که تا حالا اسمشو نشنیده بودیم می­خوردیم... بابا جون اینو چطوری می­خورن؟ ! درسته بذارش توی دهانت. .. و بابا همچنان هر شب دست پُر می­آمد خونه و ما از این اتفاق خیلی خیلی خوشحال بودیم تازه بابا برام یک سرویس شخصی در نظر گرفت که هر روز منو به مدرسه ببره و برگردونه یک نفر به من بگه این جا چه خبره؟ من مامانمو می­خوام! از سر راه کنار برین فرزاد می­خواد درس بخونه. معمولاً آخرهای هر هفته خونه یکی از کارمندهای بابا مهمون بودیم. وسایل خونمون به کلی تغییر کرد و من از این همه پیشرفت بابا تعجب می­کردم و دوست داشتم وقتی بزرگ شدم رئیس بشم. خیلی خوش آمدید سرورم... فدای اون خاک کف کفشتون فدای اون چشماتون. پسرم. .. پیشرفت توی زندگی خیلی خوبه، فقط یادت نره که همه­اش درس خوندن نیست، باید زرنگ باشی و بتونی به موقع زیر آب زنی کنی و جایگاه واقعی خود تو بدست بیاری...

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 160صفحه 18