مجله نوجوان 160 صفحه 12
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 160 صفحه 12

طنز فاضل ترکمن از دفتر خاطرات گاو مش حسن شنبه: خدایا این دیگر چه صاحبی است که به من داده­ای؟ دریغ از یک جو مرام و معرفت. چه­قدر برایش ماما کردم. زمینش را صاف و صوف کردم، اصلا تمام دار و ندارش مال من است. صبح آمد، شیر دوشید، ظهر آمد، شیر دوشید. عصر آمد، شیر دوشید، نامرد شب هم به جای خوابیدن آمد طویله و شیر دوشید! زنش با شیر من کره و پنیر درست می­کرد، ماست، دوغ، کشک... بعد هم کلی به خودش می­بالید که کدبانوست. همه­اش تقصیر خودمه کاش یک شاخ درست و حسابی داشتم تا لت و پارش می­کردم.ماااااااااا هیچ وقت فکر نمی­کردم روزی برسد که... « واقعا» که من چه­قدر گاوم! یک شنبه: ( می­خوان منو بفروشن) این جمله­ای بود که مش حسن خیر ندیده روی یک مقوای کج و کوله نوشته بود و بی­ادبیه... چسابانده بود به قسمت عقب بدن من. نمی­دانم با چه کوفتی هم چسبانده بود که هر چه قدر زور می­زدم کنده نمی­شد! این هم از ماخر و ماقبت ما! توی خواب هم نمی­دیدم که مش حسن از من دل بکنه. یعنی حالا کی منو می­خره؟ اگه بدتر از مش حسن باشه، چه خاکی تو سرم بریزم؟ اگه بخواد به زور شوهرم بده، چه طوری بهش بگم« من قصد ازدواج ندارم»؟

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 160صفحه 12