شرحی مختصر بر فرازهایی از زیارت ناحیة مقدسه
سلام بر خاک تو ای حسین
دکتر محمد رضا ستگری
بر ساحل کربلای تو، روزی پدرت علی گذشته بود.
پرسید بود نام این سرزمین چیست؟ گفتند: کربلا.
مشتی از خاک را بویید و آنچنان گریست که خاک نمناک شد. آنگاه چشمان اشکآلود را به نگاه مبهوت و
شگفتزدة یاران دوخت و فرمود: روزی به محضر پیامبر رسیدم. شانههای پیامبر از گریه میلرزید. پرسیدم:گریه
چرا؟ فرمود: لحظهای پیش جبرئیل همینجا بود و به من خبر داد که فرزندم حسین، در ساحل فرات، در سرزمینی
به نام کربلا کشته خواهد بود. مشتی از خاک آن سرزمین را نیز به من بخشید تا ببویم، بوی این خاک، بوی همان
خاک آشناست.
سلام بر خاک تو ای حسین که شفابخش و زندگی آفرین است. تربت تو، چشمها را روشنایی و بینایی میبخشد.
شامّهها را میهمان بوی بهشت میکند و جان را از «خاک» به افلاک پیوند میزند.
سلام بر بارگاه تو که نیایشگاه عارفان و محراب دعا و عشقبازی عاشقان است.
سرزمین تو جوششگاه اشک است و مگر اشک، جویباری نیست که ما را به دریای لطف محبوب میرساند.
سلام بر تو که امامان و پیشوایان از نسل تواند. زنجیزة اولیا و اوصیا به تو میپیوندد و همة عظمتها از قلّۀ کربلای
تو سرچشمه میگیرد.
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 160صفحه 24