مجله نوجوان 168 صفحه 11
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 168 صفحه 11

سرشاخه­های نور شاید تشریفات زیاد برای من مهیّا کردند آقایان اطبّا، آقای وزیر بهداری، تشریفاتی که ما عادت به آن نداریم. ما طلبه­ها، عادّی نیستیم به آن. من وقتی خوشحال می­شوم که بفهمم آقایان درصدد این هستند که به این زاغه­نشینان شهرها، به این چادرنشینهای شهرها که در زمان طاغوت به آنها هیچ عنایتی نشده بود، در این زمان عنایت بشود. بهداری که اوّل مرتبه احتیاجی است که مردم به آن دارند، طوری باشد که برای همه مهیّا باشد. برای یکی تشریفات و برای دیگری هیچی، نباشد و من امیدوارم که آقایان اطبّا هر جا که هستند و دولت و وزیر بهداری و خود ملّت عنایت به این مطلب داشته باشند که این زاغه­نشینها، این فقرا، اینهایی که عیال خدا هستند، این طور ابتلائات را نداشته باشند. 4/11/57- در بیمارستان قلب به مناسبت انتخابات ریاست جمهوری فرصت باران چشمهای تو به ما فرصت باران دادند و تن مردۀ این مزرعه را جان دادند شوق برخاستن و زندگی تازه به من منِ دلواپسِ از خویش گریزان دادند چشمهای تو درخشید و در آن ظلمت محض به بلندای شب یخ زده پایان دادند تا قدمهای بهارانه­ات ای پیک نسیم! یک سبد یاس به هر شاخۀ عریان دادند دستهای تو زهر پنجره رُفتند غبار و به تندیس همه آینه­ها جان دادند آسمان پاک شد از ابر در آن روز غریب مژدۀ عید در اندوه زمستان دادند کاش باز آید و اندوه مرا دریابد چشمهایی که به ما فرصت باران دادند مریم حاتمی

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 168صفحه 11