اسماعیل امینی
شعر به چه درد ما میخورد؟
راستی چرا شعر؟ ما چرا شعر
میخوانیم؟ خواندن شعر کدام نیاز ما
را برطرف میکند؟ به زبان خودمانیتر،
اصلاً شعر به چه درد میخورد؟ ما که
برای رسیدگی به کارهای ضروری و
مهمی مثل درس خواندن هم فرصت
کافی نداریم، آیا غیرمنطقی نیست که
زمانی را به شعر خواندن و شعر سرودن
و خیالپردازی اختصاص بدهیم؟ البته
در زمان قدیم که این همه اشتغالات
و کمبود وقت نبود و این همه رسانه
و ارتباطات سریع وجود نداشت، شعر
گفتن و شعر خواندن نقش مهمی در
زندگی مردم داشت و به نوعی بهترین
رسانه برای نقل و انتقال اطلاعات و
تبلیغ سیاسی، اعتقادی بود. اما امروز
که نیازی به این شیوه نیست، از شعر
چه کاری برمیآید؟ اصلاً انسان امروز
چه نیازی به شعر دارد؟ اگر نیازهای
اولیۀ انسان، خوراک و پوشاک و
مسکن باشد وقتی گرایش به هنر و
شعر را در نظر بگیریم و با آنها مقایسه
کنیم، به نظر میرسدکه شعر هیچ یک
از نیازهای ضروری انسان را برطرف
نمیکند. اما اگر بگوییم که شعر نیاز
اولیه و ضروری انسان است و بدون
آن اصلاً زندگی انسانی غیر ممکن
است. شاید عجیب به نظر برسد و
شبیه خیال پردازیهای شاعرانه باشد؛
زیرا به راحتی میتوانیم آدمهای زیادی
را نشان بدهیم که بدون خواندن شعر
و توجه به آن، سالها زندگی کردهاند
و هیچ کمبودی هم نداشتهاند. اما
پیدا کردن کسانی که با شعر زندگی
میکنند خیلی سخت است و شاید از
هر چند هزار نفر، یک نفر را بتوان مثال
زد که زندگیاش با شعر آمیخته باشد.
حالا موضوع را به شکل دیگری مطرح
میکنیم.
کودکی که در آرزوی پرواز، نخی را به
تکه کاغذی میبندد و بادبادک میسازد،
در واقع اولین قدم را در مسیر ساخت
هواپیمای پیشرفتۀامروزی برداشته
است و این مربوط به نقشی است که
خیال در ساختن دنیای بیرون و محیط
انسان دارد. بخش مهمتر نقش خیال و
تخیّل در ساختن زندگی انسان، تأثیر
آن در فکر و احساس و رفتار ماست.
به کمک قدرت تخیل است که ما
میتوانیم در دنیایی بزرگتر از زمان و
مکان فعلی، زندگی و سیر و سیاحت
کنیم، به گذشته و آینده برویم، از این
سو تا آن سوی جهان را بگردیم و به
هر گوشهای که دلمان خواست سری
بزنیم. اگر کسی این توانایی را نداشته
باشد، درست مثل کسی است که تمام
عمر در یک جزیرۀ متروک و دور
افتاده زندگی کند و طبیعتاً دانستهها
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 168صفحه 12