به جای سرمقاله
شام غریبان
پایان آن حماسۀ دردآلود
شامی غریب بود
شامی گرفته و غمناک
دیگر همیشه شعر
دیگر همیشه مرثیه
در بحر اشک بود
بعد از فرو افتادن خورشید
از شانههای مضطرب صبح
فردا همیشه غمزده و گنگ
در هیئت غبار میآید
فریاد!
آتش به جان خیمه در افتاد
چشمی به خیمهها
چشمی به قتلگاه
زینب میان آتش و خون
ایستاده است
ای ابر بهت از چه نمیباری؟
ای دشتهای محو مقابل
اعماق بیترحم و تاریک!
ای اتفاق گرم
با ما بگو
زینب کجا گریست؟
زینب کجا به خاک فشانید
بذر سبز؟
بر ماسههای تو
ای گردباد مرگ
وقت درنگ ناقۀ دلتنگی
زینب چه مینوشت؟
تصویرسازی: شهاب شفیعی
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 168صفحه 3