مجله نوجوان 168 صفحه 14
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 168 صفحه 14

ماجراهای من و خط 66 قاسم رفیعا لطفاً با لهجۀ مشهدی بخوانید! خط 66 یا قطار شهربازی توی آن تراکم خفه کنندۀجمعیت که به همه جایت فشار می­آید و مثل غریق مفلوکی توی یک مرداب که اگه تکان بخوری فرو می­روی، یک نفر پای تو را لگد می­کند، آن یکی با پوتین توی جیب شما سبز می­شود و احیاناً اگه چیزی هم بگویی مثلاً «آقا ببخشید پامو چرا لگد می­کنی؟» با تمسخر مضاعف به تو خواهند گفت« ببخشید آقای مهندس! می­خواستید با تاکسی تشریف ببرید.» و تو مطمئن می­شوی کسی که سوار اتوبوس می­شود باید دائم بگذارد همه جایش را لگد کنند و صدایش در نیاید. حالا فرض کنید یک نفر توی این اوضاع، لطیفه تعریف کند و شما هم مجبور باشید بخندید و موقع خندیدن تکان هم بخورید. یکی از همین اتفاقها درست دور میدان تقی­آباد افتاد، یعنی توی آن شلوغی وحشتناک که عقبیها می­گفتند بروید جلو و جلوییها می­گفتند بروید عقب و هیچکدام تکان نمی­خوردند و عدّۀ زیادی هم مدتها منتظر بودند که اتوبوس برسد که سوار شوند، پیرمردی خودش را به سختی به در اتوبوس رساند و سرش را از در اتوبوس داخل کرد و داد زد« عموجان! مسلمونا! اونایی که قبلاً سوار رفتن، پیاده برن تا واز یک کم ما سوار بُرم!» شلیک خنده­ای مخوف لرزه بر اندام اتوبوس انداخت و در حالی که در اتوبوس بسته می­شد من داشتم فکر می­کردم اگر مقصدی وجود نداشت،چقدر خوب بود. هر جا می­دیدی اتوبوس شلوغ شد ه پیاده می­شدی، هر موقع اراده می­کردی جای خودت را به دیگران می­دادی... داشتم به این چیزها فکر می­کردم که باز هم لگدمال شدم. شما اگر در اطراف ایستگاه اتوبوس خط 66 کسی را دیدید که دارد تند و تند پشتک و وارو می­زند، یک موقع فکر نکنید که به کلاس ژیمناستیک می­رود. نه خیر! احتمالاً در اتوبوس یک جایش را لگد کرده­اند.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 168صفحه 14