ماجراهای من و خط 66 قاسم رفیعا
لطفاً با لهجۀ مشهدی بخوانید!
خط 66 یا قطار شهربازی
توی آن تراکم خفه کنندۀجمعیت که به همه جایت فشار
میآید و مثل غریق مفلوکی توی یک مرداب که اگه تکان
بخوری فرو میروی، یک نفر پای تو را لگد میکند، آن یکی
با پوتین توی جیب شما سبز میشود و احیاناً اگه چیزی هم
بگویی مثلاً «آقا ببخشید پامو چرا لگد میکنی؟» با تمسخر
مضاعف به تو خواهند گفت« ببخشید آقای مهندس!
میخواستید با تاکسی تشریف ببرید.»
و تو مطمئن میشوی کسی که سوار اتوبوس میشود باید
دائم بگذارد همه جایش را لگد کنند و صدایش در نیاید.
حالا فرض کنید یک نفر توی این اوضاع، لطیفه تعریف کند
و شما هم مجبور باشید بخندید و موقع خندیدن تکان
هم بخورید. یکی از همین اتفاقها درست دور میدان
تقیآباد افتاد، یعنی توی آن شلوغی وحشتناک که
عقبیها میگفتند بروید جلو و جلوییها میگفتند بروید
عقب و هیچکدام تکان نمیخوردند و عدّۀ زیادی هم
مدتها منتظر بودند که اتوبوس
برسد که سوار شوند، پیرمردی
خودش را به سختی به در
اتوبوس رساند و
سرش را از در
اتوبوس داخل کرد
و داد زد« عموجان!
مسلمونا! اونایی که
قبلاً سوار رفتن، پیاده برن
تا واز یک کم ما سوار بُرم!»
شلیک خندهای مخوف لرزه بر اندام اتوبوس
انداخت و در حالی که در اتوبوس بسته میشد من داشتم
فکر میکردم اگر مقصدی وجود نداشت،چقدر خوب
بود. هر جا میدیدی اتوبوس شلوغ شد ه پیاده میشدی، هر
موقع اراده میکردی جای خودت را به دیگران میدادی...
داشتم به این چیزها فکر میکردم که باز هم لگدمال شدم.
شما اگر در اطراف ایستگاه اتوبوس خط 66 کسی را دیدید
که دارد تند و تند پشتک و وارو میزند، یک موقع فکر نکنید
که به کلاس ژیمناستیک میرود. نه خیر! احتمالاً در اتوبوس
یک جایش را لگد کردهاند.
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 168صفحه 14