مجله نوجوان 168 صفحه 13
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 168 صفحه 13

و تجربه­هایش محدود به چیزهایی است که در آن محیط کوچک و بسته مشاهده می­کند. شاید همۀ ما لحظه­ها و حالتهایی داشته­ایم که وقتی می­خواهیم آن را برای دیگران تعریف کنیم، می­بینیم که کلمه­ها و جمله­ها نمی­توانند خوب منظور و احساس ما را بیان کنند. در این حالت می­گوییم: «کاش خودت آنجا بودی و می­دیدی.» و یا «نمی­دانم چطور بگویم که متوجه منظورم بشوی». مثلاً فرض کنید که می­خواهید چشم­انداز زیبای دره­ای را که از گردنه­ای کوهستانی دیده­اید یا زیبایی غروب خورشید را در افق دریا برای کسی بازگو کنید و می­بینید که کلمه­های زیبا، دیدنی، تماشایی، خوش­منظره و از این قبیل، خیلی تکراری و ساده­اند و تمام ابعاد و عظمت آن صحنه را نمی­توان در آنها گنجاند. حتی عکاسی و فیلمبرداری از چنین لحظاتی نیز نمی­توانند مؤثر باشند. حالا اگر بگوییم که می­توانیم مخاطبمان را به همان محل ببریم تا خود او مستقیماً آن لحظه و آن منظره را ببیند چه؟آیا این بهترین راه نیست؟ ممکن است او و حتی خودمان با دیدن دوبارۀ همان منظره، دیگر احساس قبلی را نداشته باشیم. زیرا حالت روحی و احساسی انسان در زمانهای مختلف، متفاوت است و تأثیری که از مشاهداتش می­گیرد، بستگی به حالت خاص آن لحظۀ دریافت ، فرق می­کند. برای بیان چنین احساسات و تأثیراتی است که ما متوجه می­شویم زبان معمولی و کلمات عادی، توانایی لازم را ندارد. حالا اگر به این تجربه­های بیرونی که مربوط به محیط طبیعی و مناظر و لحظات قابل مشاهده و حس کردنی است، این را هم اضافه کنیم که انسان با انبوهی از تجربه­های درونی و روحی و عاطفی سرو کار دارد که قابل مشاهده و حس کردنی نیستند، آن وقت ناتوانی زبان عادی بیشتر جلوه می­کند. شعر، «آنِ» در این لحظه­هاست که به کمک انسان می­آید. یعنی وقتی که زبان عادی و کلمات معمولی و تکراری درمانده و ناتوان می­شوند، شاعران با قدرت و توانایی­های خاص خود به آنها جانی دوباره می­بخشند و برای بیان تجربه­ها و احساس و عواطف و اندیشه­هایشان زبانی خاص می­آفرینند. شعر، همین زبان خاص و متفاوت است. سهم هر یک از ما از شادیها و غمها، از لذتها و رنجها و از تمام آنچه که در جهان اتفاق می­افتد، به اندازۀ تجربه و احساس و اندیشۀ خودمان است. اما شعر این امکان باور نکردنی را به ما می­دهد که از تجربه و احساس و اندیشۀ دیگران هم بهره­مند شویم و اگر احساسمان با آنها مشترک بود و زبانمان نارسا، از زبان شعر آنها برای بیان احساس و اندیشۀ خودمان کمک بگیریم. چه بسیار دیده­ایم و یا برای خودمان هم پیش آمده که برای بیان حالتهایی از هیجانات عاطفی، شعر یا بیتی را می­خوانیم. چرا که احساس می­کنیم آن شعر تمام آن چیزی است که می­خواهیم بگوییم و یا حتی شاید بارها برایمان پیش آمده که در تنهاییها و خلوتمان شعری زمزمه می­کنیم،بی آنکه نیازمند آن باشیم که احساسمان را به کسی منتقل کنیم. در واقع شعر آن قسمت از روحمان را تغذیه می­کند که چیز دیگری آن را پر نمی­کند و با پیشرفت هیچ علم و و تکنیکی، نمی­شود جانشینی برایش پیدا کرد. فتومونتاژها :لیلا بیگلری

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 168صفحه 13