
تصویر ساز را جذب میکند و بعد از
تکرار زیاد این عمل جذب ممکن است
شما به این نتیجه برسید که «وای!
چقدر مردمی که ساز میخرند زیاد
شدهاند.»
یک مثال ملموستر: وقتی شما
داوطلب کنکور میشوید و به اصطلاح
جوّ کنکور میگیردتان، ناخودآگاه
افرادی که تست کنکور به دست هستند
یا به کلاسهای کنکور مراجعه میکنند
و یا در باجههای پست مشغول ثبت
نام کنکور هستند و درس میخوانند،
بیشتر توجّهتان را جلب میکنند و
حس میکنید همۀ مردم تصمیم دارند
کنکور بدهند و گاهی از این احساس
وحشتزده و دچار استرس میشوید.
ما به قانون جذب کار چندانی نداریم.
نتایج حاصل از قانون جذب خیلی مهم
است چون این نتایج هستند که از شما
یک آدم موفق و شاد و سرزنده و
خوشبخت میسازند یا یک آدم خموده
و افسرد و شکستخورده و مأیوس و
پرخاشگر و ...
شما دائماً به چه نکات و کلمهها و
جملههایی فکر میکنید؟! وقتی به طور
مدام به یک جمله،کلمه یا عقیدۀ
خاص فکر میکنید و آن را دائماً توی
ذهنتان مرور کنید،مغزتان شروع به
جمعآوری شواهدی میکند که با دادۀ
ورودی (همان جمله، کلمه و عقیدهای
که مدام وارد مغزتان میکنید) هماهنگ
باشد و بعد از این فرآیندهاست که
شما به یک نتیجۀخاص میرسید و به
آن معتقد میشوید و آن اعتقاد، جزئی
شروع میکند به جمعآوری کلیۀ
دلیلها و امواج منفیای که میتواند
شما را به این نتیجه برساند که خنگ
هستید و از این بابت مطمئنتان کند!
وقتی شما به این نتیجه رسیدید که
خنگ هستید، ناخودآگاه در موقعیتهای
مختلف دستپاچه میشوید و گیجبازی
در میآورید و دیگران را هم به این
نتیجه میرسانید که شمای نوعی،
خنگ تشریف دارید و آنها هم برایتان
شروع به تولید امواج منفی میکنند
که عجب آدم خنگی هستید شما! و
آن موقع است که توی این تکرارهای
دائمی جملات منفی،تبادل انرژیهای
دائمی جملات منفی و کمکی دیگران
شما قطعاً میپذیرید که خنگ هستید
و هیچ کاری از عهدۀتان بر نمیآید
و... یا احساس بدبختی،زشت بودن
چهرۀتان، افسردگی، بدشانسی، سیاه
بودن زندگی، خطرناک بودن آدمها
و ...
کافی است این کلمات و مسایل منفی
را برای خودتان تکرار کنید تا مغز شما
و دیگران و امواج منفی دست به دست
هم بدهند و از شما واقعاً یک آدم
بدبخت،بیاعتماد به نفس، افسرده،
بدشانس، به پوچی رسیده، شکّاک،
بدبین، منزوی و... بسازند و روزگارتان
را راست راستکی سیاه کنند.
راستی یک ماجرای جالب برای
جمعبندی این بحث: توماس ادیسون
را بزرگترین مخترع تاریخ بشر
میدانند چون ایشان 1093 اختراع
را به ثبت رسانده است یعنی با توجه
ادیسون قبل از 16 سالگی به جرم
کودن بودن! از مدرسه اخراج میشود
مادرش تعلیم او را به عهده میگیرد.
بعدها وقتی از ادیسون نابغه، عوامل
موفقیتش را میپرسند او دو عامل
را ذکر میکند: پشتکار و مادرش!
ادیسون عنوان میکند که وقتی همه
من را کودن خطاب میکردند این
تنها مادرم بود که دائماً من را نابغه
صدا میکرد و هر روز این عنوان را
برای من تکرار و تکرار میکرد. این
مادرم بود که همیشه به من میگفت
«توماس، تو مرد بزرگی میشوی!» این
تکرارها و یقین مادرم من را به این باور
رساند که نابغه هستم و میتوانم!
و باز هم معجزۀ تکرار الفاظ مثبت و
معجزۀ انرژی مثبت! نکات دیگری هم
وجود دارد که در آینده راجع به آن
صحبت میکنیم. شاد باشید!
از شخصیّت شما میشود. خب با این
حساب وقتی شما دائماً توی ذهنتان
تکرا رمیکنید خنگ هستید ،مغزتان
به طول عمر ادیسون، این دانشمند به
طور متوسط هر 5 روز یک اختراع
انجام میداده! جالب است بدانید که
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 168صفحه 17