مجله نوجوان 175 صفحه 3
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 175 صفحه 3

جبران خلیل جبران ترجمه: نجف دریابندری چه هستیم، همان خواهیم بود.» دانــة هفتم گفـت: «من به روشـنی می­دانم کــه چه در پیش اسـت، ولی نمی­توانم بیان کنم.» آنگاه دانة هشتم سخن گفت و نهم و دهم و بسیاری دیگر تا آن که همه به سـخن آمدند و من از بسیاریِ صداها چیزی نمی شنیدم. چنین بود که همان روز از آنجــا به دلِ یک بِه رفتم که دانه ­هایش کمند و کما بیش خاموشند. امیدهایم بیهوده بود.» دانة سوم هم در آمد و گفت: «من در خودمان چیزی که نشـانِ چنان آیندة بزرگی باشد، نمی­بینم.» دانــة چهـارم گفت: «اما اگـر آیندة بزرگی در کار نباشد، زندگی ما یاوه­ای بیش نخواهد بود!» دانة پنجم گفت: «چرا بر ســرِ آنچه خواهیم شـد جدال می کنیم، در حالی که حتی نمی دانیم چه هستیم؟» اما دانة ششم در پاسخ گفت: «ما هر سرمقاله انار زمانی که من در دل یک انار زندگی می­کردم، از یک دانه شنیدم که گفت: « مــن یــک روز درختی می شـوم. باد در شـاخههایم نغمه خواهــد خواند و خورشـید بر برگهایم خواهد رقصید و من درهمة فصلها برومند و زیبا خواهم بود.» آنگاه دانــة دیگری گفــت: «من هم وقتــی به جوانیِ تو بــودم از این خیالها در سـر داشتم؛ ولی اکنون که می­توانم امور را سبک سنگین کنم، می­بینم که

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 175صفحه 3