در آموختن ادب از بیادبان فرماید
خبر
به دنیا که آمد
چرخی زد
تا دیوارهای شیشهای
صف نگاههای شاد و مات و مبهوت
از مادرش پرسید
همه اقیانوسها
اینقدر کوچکاند؟
هیچکس نشنید
همه در روزنامهها خواندیم :
نهنگ کوچک
در آکواریوم بزرگ شهر
به دنیا آمد
سینا به منش
ادب آموختم ز بی ادبان
رک: گلستان به نقل از لقمان
ترک «ما قال» و «من یقول» کنم
نتوانستهام قبول کنم
که پسر را پس از کلاس زبان
بفرستم به پیش بیادبان
که در آن جا به اشتیاق و طرب
بکند درک فیض و کسب ادب
این ادب را که بیخرید و فروخت
میشود توی کوچه هم آموخت
اعتمادی به این مدل نکنید
بچه را توی کوچه ول نکنید
بچهتان اعتیاد میگیرد
می رود چیز یاد میگیرد
شاید آن جا کلک سوار کند
با یکی، نصفه شب فرار کند
ناگهان سنگ بر سبو نزنند؟
سوزن ایدزی به او نزنند؟
بچهتان اَنگ «تابلو» نخورد؟
توی کوچه، تلوتلو نخورد؟
نکند توی کوچه، هی سر و ته
نشود پای ثابت 110
پس به فرزند، یاد باید داد
ادب از بی ادب نگیرد یاد
یک کمی همت اختیار کنید
خودتان روی بچّه کار کنید
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 176صفحه 13