مجله نوجوان 186 صفحه 3
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 186 صفحه 3

سرمقاله حامد قاموس مقدم یک ترانه، نذر دیدارت نذر دارم به زیارتت بیایم. پشت دیوار بقیع بایستم و قبر غریبت را که در کنار قبر پنهان مادر بزرگوارت است نگاه کنم. نذر دارم که برایت قطعه شعری بسرایم. شنیده‏ام که شاعران را گرامی می‏داری اما من که شاعر نیستم. زلالی شعر در من نیست. تمام توانم را جمع می‏کنم تا در میلادت حرفی بزنم که شاعرانه باشد ولی وقتی جز نامت چیزی از تو نمی‏دانم زبانم بسته می‏شود و عرق شرم بر پیشانی‏ام می‏نشیند. به راستی که تو را نمی‏شناسم فقط مهری غریب از تو بر دل دارم که مرا به سوی تو می‏کشاند. مغناطیسی شدید که حتی توان شاعر شدن را نیز در من بیدار می‏کند ولی زبانم به وصفت نمی‏چرخد. می‏دانم که زهر جفا در کامت ریختند. می‏دانم که مُهر صبر بر دلت زدی، زخم خوردی و زخم دیگران را مرهم بودی، می‏دانم که یارانت در چشم به هم زدنی سپاه عشق را به زر و دینار فروختند. می‏دانم که وفایی از یارانت ندیدی. با این که تو را نمی‏شناسم ولی غم تنهایی‏ات برایم آشناست. انگارکه این جور که بر تو رفته است در عالم وجود گسترده شده است و قرن‏ها را پیموده است و اینک بر دل من نشسته است. با اینکه در آستانۀ میلادت هستیم دلم می‏خواهد برای تنهایی‏ات اشک بریزم و طومار غصّه‏هایم را برایت بسرایم. به راستی من از آن سلالۀ پاک، هیچ نمی‏دانم. ولی نخواهم گذاشت که این شرمساری تا ابد با من بماند. دلم را به سوی تو پر می‏دهم تا چون کبوتر جلدی بر مزار بی‏گنبد و غریبانه‏ات بنشیند و ترانۀ تنهایی را برای تو زمزمه کند. باشد که نذر من هم ادا شود. ضد ویروسهای معروف مثل رئیس ‏«مان سانگ»! سندبادِ عرب، مولویِ افغان من که منم! تو خودتی؟ من هم خودم را به یک تیم خارجی می‏فروشم! کتابخانه؛ دنیایی پر از هیاهو دریا المپیک لندن نیستم! 30

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 186صفحه 3